رابعه صادقی در روزهایی که کشور به دلیل تحریمها و فشارهای اقتصادی، تبش به شدّت بالا رفته و تشنه است، آبِ شور تشنگیاش را بیشتر کرده است! این همان وضعیّتی است که از آن به عنوان شرایط بحرانی یاد میشود. در شرایط بحرانی، آنچه اهمّیّت دارد، مدیریّت بحران است. زمانیکه سیاست خارجی با مشکل مواجه […]
رابعه صادقی
در روزهایی که کشور به دلیل تحریمها و فشارهای اقتصادی، تبش به شدّت بالا رفته و تشنه است، آبِ شور تشنگیاش را بیشتر کرده است! این همان وضعیّتی است که از آن به عنوان شرایط بحرانی یاد میشود. در شرایط بحرانی، آنچه اهمّیّت دارد، مدیریّت بحران است.
زمانیکه سیاست خارجی با مشکل مواجه شده، اقتصادمان بیمار است و مشکلات معیشتِ مردم هر روز بیش از پیش میشود، سیاستهای غلط داخلی مزید بر علّت شده و به جای آشتی ملّی، قهر دولت و ملّت را پیشِ روی گرفته است.
اجرایِ قوانین وضع نشده و اعمال محدودیتها و ممنوعیتهای جدید، نه تنها بازدارنده نیست بلکه دستمایهی شوخیهای روزانهی مردم شده است. از فیلترینگ تلگرام تا زمزمه برای فیلتر شدن اینستاگرام، از اعترافات تلویزیونی نوجوان رقصنده تا ممنوعیت فروش مانتوهای فلان شکل، همه و همه سبب شده استعداد عدّهای در به سُخره گرفتن این مسائل شکوفا شود و در فضای مجازی شوخیهایی حول این محدودیتها شکل بگیرد.
زمانیکه تلگرام فیلتر شد، استفادهکنندگان از آن به کمک فیلترشکن، این ممنوعیت را دُور زده و در تلگرام ماندند. این روزها که صحبت از فیلترشدن اینستاگرام به میان آمده، دیگر کسی نگران نیست؛ چرا که دسترسی به اینستاگرام نیز با فیلترشکن امکانپذیر است. در حالی که برخی مسایل کم اهمیت تر برای عده ای از مدیران به اولویت تبدیل می شود، واکنش مردم به گونه ای است که گویا این مسایل اولویت چندم را هم ندارد؛ مثلا: در پیِ پخش شدن اعترافات دخترکی از صداوسیما، کمپینی در حمایت از او شکل گرفت و دختر، پسر، زن و مرد به این کمپین پیوستند. به عبارتی محدودیتها نه تنها بازدارنده نبوده؛ بلکه نتیجهی عکس به همراه داشت. شاید واکنش مردم منطقی باشد؛ چرا که پرداختن به این مسائل در میان انبوه اختلاس و اختلاسگران، گرانی، فقر، خشکسالی، تجاوز، دلارهای دولتی که صرف خرید خوراک دام میشود و…، بیشتر به یک شوخی شبیه است! اما گویی برخی مسئولین به حاشیه بیش از متن علاقه دارند و یا از حاشیه برای پوشاندنِ متن بهره میبرند.
در روزهایی که مردم جنوب کشور روزگارشان به سختی میگذرد و مشکل آب و هوا دارند، اشتباه دختری نوجوان معضل جامعه میشود و صداوسیما به صورت غیر قانونی اعترافات او را پخش میکند! هنگامیکه مفسدان اقتصادی در جامعه جولان میدهند و هر روز تعدادشان بیشتر میشود، مشکل جامعه به شاخهای اینستاگرامی محدود میشود و شکستن شاخ آنها، در حکم شکستن شاخ غول است!
نه تنها ممنوعیتها و محدودیتهای دیروز و امروز با هم متفاوت است، اِعمالشان از مکانی به مکان دیگر نیز متغیّر است. گاهی این ذهنیت ایجاد میشود مگر کشور به صورت ملوکالطّوایفی اداره میشود که هر شهر، قانونگذار ویژهی خود را دارد و قانونش از شهری به شهر دیگر به گونهای دیگر است؟
یکی قلیانها را جمعآوری میکند، دیگری فروش سیگار را ممنوع میکند. یکی اجرای کنسرت را ممنوع میکند، دیگری ورود زنان به ورزشگاه را ممنوع میکند. آن یکی پا را فراتر گذاشته و برای رفتوآمد گوشت گوساله هم ممنوعیت وضع میکند! یک ملّت و چند قانون؟
متفاوت بودن قانون از جایی به جای دیگر از یک سو و برابر نبودن مردم در برابر آن از سوی دیگر، این مسئله را به ذهن متبادر میکند که قانون، دستاویز مجالس مدیریت بحران شده و هر لحظه قابل تغییر و کم و زیاد شدن است! گویی انگیزهای برای حلّ مشکلات وجود ندارد و مصلحتاندیشیهای کوتاهمدّت جایگزین حلّ معضلات شده است.
هنگامیکه مردم در انتظار برخورد قانون با مفسدان اقتصادی و رشوهبگیران، متجاوزان به مال و جانشان و حلّ مسئلهی آب و برق هستند تا اندکی دردشان التیام یابد، نپرداختن مسئولین به مشکلات معیشتیشان و تلاش در جهت مشغول نگاهداشتن ذهن آنها به مسائل حاشیهای، فاصلهی میان مردم و تصمیم گیران را روز به روز بیشتر میکند. به گونهای که این روزها بیش از هر زمان دیگری زمزمهی رفتن از کشور و زندگی در جایی دیگر به گوش میرسد. این باید زنگ خطری باشد برای آنها که به جای حلّ بحران، خود بحرانساز میشوند.