گفت وگو با شهلا ناظران معلم وعکاس هنرمند
گفت وگو با شهلا ناظران معلم وعکاس هنرمند

به احترام پدرم راست دست شدم! آموزگار کسی است که پیشه اش آموختن وتعلیم و تربیت است.او پیوسته درجوش و خروش برای ساختن خود و پویایی و دگرگونی در شاگردان است . جای تاسف است که تا کنون از توان و تجربیات این قشر فرهیخته در زمان بازنشستگی استفاده ی بهینه نشده و این منبع […]

به احترام پدرم راست دست شدم!

آموزگار کسی است که پیشه اش آموختن وتعلیم و تربیت است.او پیوسته درجوش و خروش برای ساختن خود و پویایی و دگرگونی در شاگردان است . جای تاسف است که تا کنون از توان و تجربیات این قشر فرهیخته در زمان بازنشستگی استفاده ی بهینه نشده و این منبع مهم تجربه و دانش به هدر رفته است .  در کشور ما  اگر این رویکرد که بازنشستگی پایان کار و نقش آفرینی یک معلم است تغییر کند .آموزگاران  پس از بازنشستگی می توانند در نقش یک مشاور و یک محقق ارزشمند در حل مشکلات حوزه ی آموزش و پرورش کمک شایانی داشته باشند .

امروزه نیازهای معنوی و فکری یک آموزگار مساله ی مهمی است که توجه چندانی به آن نشده  است و اگر محافل و مجامعی باشد که معلمان بازنشسته به جای گفتار درمانی امکان ثبت خاطرات و تجربیات خود را داشته باشند به این نیاز معنوی آنان پاسخ داده شده وکمک زیادی به  توسعه ی فرهنگی در جامعه  خواهد شد .

در این شماره ی نشریه به دیدار بانویی فرهنگی و هنرمند رفتیم. خانم «شهلا ناظران» متولد سال 1333 درنیشابور که حاصل عمر خود را در آموزش به فرزندان این شهر و دیار سپری نموده است .

با تشکراز ازاین که وقت خود را در اختیار خیام نامه قرار دادید، لطفا بفرمایید دوران کودکی و نوجوانی شما چگونه گذشته است  ؟

گشاییم دفتر دل را به فرعشق

خوش است ازهمه ،با هر زبان روایت عشق

بنده که قطره ای کوچک ازدریای بیکران معرفت معلمان این دیار هستم تحصیلات دوره ی ابتدایی را درمدرسه ی شاهدخت واقع در خیابان  فردوسی شمالی گذرانده ام .مدیر دبستان در آن زمان خانم امامی بود .از خاطرات جالب دوره ی کودکی ام این بود  که ابتدا چپ دست بودم . اما به اصرار پدرم که اهل مطالعه و کتاب خوان هم بود؛ من با دست راست نوشتن را یاد گرفتم، و به احترام پدر راست دست شدم و به حمداله خط نسبتا خوشی دارم.

پس از اتمام دوره ی  دبستان وارد دبیرستان شاهرخی واقع در خیابان راه آهن شدم. ریاست دبیرستان برعهده ی جناب ترقی بود . تعدادی از دبیران  که نام آن ها را به یادم دارم عبارت بودند از: اثنی عشری – حاکمی – رنجبری و…  .

در دوره ی دبیرستان به دلیل علاقه به مطالعه در دروس مخصوصا انشا و نقاشی همیشه جزو شاگردان ممتاز محسوب می شدم و در مسابقات و جشنواره های علمی حضور همیشگی داشتم . با توجه به این که پدرم اهل مطالعه بود و روزنامه های ی قدیمی ترقی واطلاعات را نگهداری وآن ها را به صورت کتاب مجلد می کرد من  با استفاده ازاین نشریات ومطالعه ی آنها به دانش خود می افزودم . پس از اتمام  دوره ی متوسطه تحصیلی در کنکور مربی  کودک شرکت نموده و قبول شدم .

در چه سالی به استخدام آموزش و برورش در آمدید ؟

در سال 53 به استخدام آموزش و پرورش در آمدم و درهمان زمان درکودکستان شهناز(باغ سعیدی ) شروع به کار کردم و در کنار مهر و صفای کودکان بود که در مدارعشق قرارگرفتم و صادقانه آموختم تا اینکه …

چند سالی بعد از انقلاب جز یک کودکستان ، بقیه کودکستان ها با این تز که کودکان تا قبل ازهفت سال باید آزاد باشد ، برچیده شد .

بعد از کودکستان به کجا منتقل شدید؟

من و بقیه ی همکاران به مقطع ابتدایی منتقل شدیم وفصل دیگری از عشق برایم آغاز شد ، حالا دیگر نیمکت ها هم نفس گرم مرا می فهمیدند وبال های کتاب و قلم و تخته سیاه رمز پرواز مرا می دانستند.

پس ازآن ضمن ادامه ی تحصیل سعی ام بر این بود که روح پاک فرزندان این مرز و بوم را شکوفا کرده و پاک پنداری و راست گفتاری و نیک کرداری را در آنها متجلی سازم .

از دوران آموزگاری چه خاطره ی جالبی به یاد دارید؟

به حرمت تاثیری که ازدانش آموزان گرفته ام چند باری عنوان معلم نمونه انتخاب شدم و حتی یک بارآموزگارنمونه در سطح استان شدم که جایزه ی سفر به سوریه را برایم به ارمغان آورد ، ضمنا  در جشنواره ی  تدریس معلمین برتر ، مقام استانی را کسب کردم .در سال های آخر خدمتم با همت و تلاس همکاران به سمت مدیریت مدرسه ابن سینا  برگزیده شدم و با اینکه سابقه زیادی در پست مدیریتی نداشتم سال دوم از بین گروه آموزشی مدیران به عنوان نماینده ی مدیران مدارس دخترانه ی نیشابور برگزیده و افتخار خدمت بیدا کردم .

از خاطرات جالب دیگر این بود که در سال 1375 طرح احیای جدید قرآن مجید را به روشی نوین بین معلمین و بانوان شهرستان پیاده کردم که اکنون با بیش از چهارهزار عضو پس از بیست و یک سال همچنان به کارش ادامه می دهد .

از چه زمانی با دوربین عکاسی و هنر آشنا شدید ؟

در سال 1383 که بازنشسته شدم سی سال تمام از بهترین بهشت ها گذشتم و به بهترین بهار ها رسیدم . شایان به ذکراست در سال اول ازدواج یعنی سال پنجاه و هفت

یک دوربین کوچک ریکو به عنوان هدیه ازهمسرم دریافت کردم .که این آغازی شد برای آشنایی با هنر عکاسی. ابتدا ازچهره ی معصوم کودکان دانش آموزم عکاسی می کردم و سعی من براین بود که حس زیبای درون کودکان را به تصویر در آورم . ضمنا پس از بازنشستگی نوشتن دو کتاب را شروع کرده ام یکی ازاین  کتاب ها در باره ی روانشناسی است و کتاب دیگر در زمینه ی شناخت و دیدنی های نیشابور چون برای استناد بیشتر نیاز به عکس و تصویر داشتم لذا عکاسی را شروع کردم . به مرور زمان با ثبت هر عکس آرامشی در گستره ی وجودم جاری می شد که کم از کلاس و گچ و تخته سیاه نداشت و این از چشم همسر مهربان و فرزندانمان نیز پنهان نبود .در نتیجه به هر مناسبتی مرا مجهز به دوربین و وسایل عکاسی می کردند و الحق خانواده ی کوچک ام در کنارم و بهترین همراهم بودند .

من در سال 92 دوره ی دوربین های دیجیتال و سال 95 دوره ی پیشرفته ی عکاسی  را با موفقیت گذراندم و لازم است در اینجا  از کوشش ها و یاری هنرمندان گرامی جناب سلیمانی و جناب هلالی سپاسگزاری کنم . ضمنا با توجه به اشتیاقم به عکاسی در دنیای مجازی کارعکاسان بزرگ را دنبال کرده و در شبنم نکته های ظریف و کوچک عکاسی جانم تازه می شد حتی در قالب یک واژه .

شما سفرهایی هم به کشورهای اروپایی داشته اید دستاورد این سفرها چه بوده است ؟

بله بنده همراه با همسرم به کشور های سویس – اسپانیا – پرتغال و ایتالیا سفر کرده ایم که از این میان دیدار شهر تاریخی رم برایم بسیار جالب و دیدنی بود. نکته ی جالب درآن زمان سفر به سویس بود که برای دیدار پروفسور صادقی برنامه ریزی کرده بودیم اما متاسفانه از دیدار ایشان به دلیل سفرمحروم ماندیم . در مجموع این سفرها  دید مرا نسبت به هنر و تاریخ بشری عوض نمود و باعث علاقمندی بیشتر من به آثار تاریخی و هنر عکاسی شد .

در حال حاضر چه فعالیت هایی را دنبال می کنید ؟

با توجه به پیشینه تاریخی نیشابور سعی کرده ام با پژوهش   ازبناهای نیشابور – روستاها و افرادی که به نحوی نامی ماندگار یا تلاشی ستودنی از خود به یادگار گذاشته اند با فرصت کمی که دارم برای آیندگان به تصویر بکشم .

به قول سخن شیوای سعدی:

عمری دگر بباید بعد ازوفات ما را           کاین عمرطی نمودیم اندرامیدواری