ببخش؛ اما فراموش مکن !  چرا از احمدی نژاد نمی توان گذشت؟
ببخش؛ اما فراموش مکن !  چرا از احمدی نژاد نمی توان گذشت؟

جملۀ معروفی از ماندلّا نقل است که «ببخش؛ اما فراموش مکن» اما وقتی مورد ظلم قرار گرفته ای، چرا بخشش؟ زیرا انتقام، ممکن است موجب تسلّای مظلوم گردد، اما به نفسِ ظلم و استمرارِ آن نمی پردازد. انتقام،  با ظالم سر و کار دارد؛ اما بخشش با ظلم؛  یعنی، می توان با بخشش، بنیاد ظلم […]

جملۀ معروفی از ماندلّا نقل است که «ببخش؛ اما فراموش مکن» اما وقتی مورد ظلم قرار گرفته ای، چرا بخشش؟ زیرا انتقام، ممکن است موجب تسلّای مظلوم گردد، اما به نفسِ ظلم و استمرارِ آن نمی پردازد. انتقام،  با ظالم سر و کار دارد؛ اما بخشش با ظلم؛  یعنی، می توان با بخشش، بنیاد ظلم را به لرزه درآورد؛  و حتّی با گذشت، ممکن است خصایل ظالم را بتوان تغییر داد و او را شرمندۀ خویشتنِ خویش کرد.

گاندی نیز در همین زمینه سخنی کهکشانی دارد:  «از ظلم نفرت داشته باش؛  نه از ظالم»؛  گرچه هموار کردن این توصیه بر خود،  ریاضت می طلبد؛  و  کاری است سترگ و پیامبرانه. هر چه هست، بخشش برای مظلوم، کاری است دشوار و مستلزم تربیتی به غایت اخلاقی، و مورد تأیید وجدان؛ اما عمل بدان، سخت.

بسیار خوب؛  با این همه، چرا از احمدی نژاد نمی توان گذشت؛  یا فعلاٌ نمی توان گذشت؟ بنابر ملاحظات زیر:

بخشش،  فضیلتِ دورانِ پیروزی، یا دست کم دورۀ رفعِ ظلم است؛  نه دوران محکومیّت، و زیر تیغ.  آن که در محکومیت و زیر تیغ می بخشد،  از سرِ ذلّت است،  نه مبتنی بر فضیلت.  از امام علی(ع) است که «کونوا للظّالم خصماٌ و للمظلوم عونا»: “خصم ظالم و یاور مظلوم باشید”؛  در حین ظلمِ ظالم که نمی توان او را بخشید!

احمدی نژاد همچنان در بیداد است و در موقعیّت ظالم؛  مگر خلافش اثبات شود.  او علیه لاریجانی بشدّت موضع می گیرد؛  اما از سعید مرتضوی سخن نمی گوید.  مرتضوی متّهمِ قتل های کهریزک است و دانشجویان شهید در کهریزک، در اعتراض به بیداد احمدی و حامیان، به قتلگاه برده شدند؛  و همین عنصر، پس از خلع مرتضوی، به او پاداش داد:  «ریاست بر بزرگترین مجموعۀ اقتصادی کشور!». چرا احمدی از مرتضوی برائت نمی جوید؟  این برائت چه هزینه ای برای او خواهد داشت؟ هیچ.  پس چرا به مرتضوی که می رسد، او جنّ می شود، و عدالت، بسم ا…؟!

مشکل احمدی نژاد با قدرت و برخی عوامل آن، شخصی است؛  جریان وی نیز شخصی و «ناپلئونی» است!  او با مرحوم هاشمی نیز مشکل شخصی داشت و البته به فرموده نیز عمل می کرد؛  وگرنه، کسی که هاشمی را بیرحمانه و به دروغ، با اتهام مالی می کوبید، چرا به مردم نمی گوید خودش با صدها میلیارد دلار درآمد هشت سالۀ ارزی کشور چه کرده است؟  چرا برای رشد فجیع اختلاس و دزدی و جعل و حتی قتل و جرح و نابودی اخلاق و سرمایۀ اجتماعی کشور در دوران خود، پاسخی نمی دهد و در این باره دم فرو بسته و طلبکار نیز نشان می دهد؟ اگر شما سندی در باب اتهامات وارده به مرحوم هاشمی تا کنون دیده اید، ما نیز دیده ایم؛ پس آن همه اتهامات برای چه بود؛  و این همه سکوت برای چه؟ هنوز هیچ سندی مبنی بر حتی یک ریال فساد مالی علیه هاشمی و خانوادۀ او منتشر نشده است؛  آن هم از سوی کسانی که در کشف و حتّی جعلِ مفاسد ادعایی، پشه را در هوا نعل می زنند و می زدند!

چرا احمدی نژاد به مردم نگفت مشکل وی با هاشمی، خطی و شخصی و سیاسی است، نه مالی؛  و چرا اکنون نمی گوید؟

سیاست ورزی احمدی چنان که اشاره کردم ناپلئونی است، نه حزبی و جریانی.  ناپلئونی یعنی “قلّابی”.  او در زمرۀ یک باند کوچک است از دوستان و رفیقان اهل راز!  او یک جریان نیست؛ عضوی از یک حزب نیست؛ یک فرد است با چند حواری و رفیق که دنباله های اویند در همه جا.  وقتی حزب و در حزب نباشی، می شوی بزن در رو؛ می آیی و کشور را نابود می کنی و برای چند صباح می روی پشت پرده و بعد سر بزنگاه سرک می کشی و جیغ کبود! گریبان حزب را و برنامه هایش را می توان گرفت؛  اما شخص و باند و مافیا و ناپلئونِ «سند دزدیده» را چه؟  نمی توان!

کسی می گفت مگر کسانی که امروز از آنها حمایت می کنید، دیروز نیز همین بوده اند که امروز؟! نه؛  به همه باید مجال اصلاح داد؛  حتی به احمدی نژاد؛ اما «بشرطها و شروطها»:

اگر او به قوّۀ قضا ایراد دارد، چرا به جای روندها به اشخاص می پردازد؟  و اگر به اشخاص می پردازد، چرا به مرتضوی نمی پردازد؟  چرا به امثال مرتضوی نمی پردازد؟  چرا فقط به یک بخش از آن قوّه درمی آویزد؟!

اگر او مدّعی مبارزه با فساد است و نیز مدّعی این که اسناد فساد را در اختیار دارد، چرا آن اسناد را به گروگان امنیت خود درآورده است؟  مگر آن اسناد ملّی نیست؟  اختلاس اطلاعات که کثیف تر از اختلاس مالی است.  با اطلاعات می توان ثروتمند و قدرتمند شد؛ اما عکس آن الزاما صادق نیست.چرا مردم  را محرم نمی داند و اطلاعات و امنیت کشور را به گروگان خود درآورده است!؟

این شواهد و قراین می گویند او صادق نیست؛ او همچنان در کار بیداد است. در حین بیداد،  نمی توان بیدادگر را بخشید.  او دچار توهّمی فناتیک در بارۀ آیندۀ کشور است و در پی ساختن جای پایی برای باند مافیایی خود!

به چنین عنصری نمی توان و نباید اعتماد کرد؛  مگر آشکارا خلاف آن ثابت شود.