گفتگو با نقاش چيره دست نيشابور«علي روکي» اقتصاد هنر به همين منوال باشد ؛ نقاشي و آموزش را رها مي کنم!!
گفتگو با نقاش چيره دست نيشابور«علي روکي» اقتصاد هنر به همين منوال باشد ؛ نقاشي و آموزش را رها مي کنم!!

  غذاي روح غير از هنر چه چيزي مي تواند باشد؟! گفت و گو: سيدهاشم مداح جناب روکي . به يک بيان ، يکي از جلوه هاي هنرو به ويژه هنر رِئاليست باز آفريني طبيعت است . از نمايشگاه « شکوه طبيعت» بگوييد واز شکوه هنرواز کارنامه ي هنريتان. بنده در طول مدت زمان بيست […]

 

غذاي روح غير از هنر چه چيزي مي تواند باشد؟!

گفت و گو: سيدهاشم مداح

جناب روکي . به يک بيان ، يکي از جلوه هاي هنرو به ويژه هنر رِئاليست باز آفريني طبيعت است . از نمايشگاه « شکوه طبيعت» بگوييد واز شکوه هنرواز کارنامه ي هنريتان.

بنده در طول مدت زمان بيست وچند سالي كه به هنر نقاشي اشتغال داشته ام آثاري  خلق کرده ام که به حد چند مجموعه رسيده است  لذا اولين مجموعه را با نام  شكوه طبيعت در گالري آتيه نيشابور به نمايش عموم گذاشته ام . هدف از برپايي نمايشگاه ارائه و فروش آثار بوده است .در اين نمايشگاه 42 اثر نقاشي شده از طبيعت ومناظر نيشابور عرضه شده که در سبك رئاليسم و با رويکردي «امپرسيونيستي» کار شده است .نكته ي جالب براي من اين بود كه با وجود اطلاع رساني کافي هيچ كدام ازمسئولين در افتتاحيه ي نمايشگاه حضور نداشتند .

به نظر مي رسد رويداد هاي هنري براي مسئولين شهري از اولويت خاصي برخوردار نيست! چرا چنين است؟

متاسفانه اين گونه به نظر مي رسد واين برخوردها براي هنرمندان غير قابل قبول و سنگين است .وقتي مسئولين هنري بي تفاوت از مقوله ي فرهنگ و هنر رد شوند ما از مردم چه توقعي مي توانيم داشته باشيم .اين نکته متاسفانه زنگ خطري است براي جامعه  اي که به فرهنگ درخشان و گذشته ي خود مي بالد .شاهديم كه جايگاه هنر وهنرمند  و اقتصاد هنر  به قدري نزول كرده كه گاهي در آمد يك دستفروش از در آمد يك هنرمند نقاش بالاتر است .

پيشنهاد شما براي حل اين معضل و مشکل پيش آمده چيست؟

درحقيقت اين نكته را بايد ازمسئولين مربوطه پرسيد كه چرا اوضاع اين گونه شده وجدايي بين هنرمند ان ومسئولين هنري از كي اتفاق افتاده. اما به نظر مي رسد تشكيل جلسات هماهنگي متشكل از هنرمندان و مسئولين شهري و تبادل فكر بين آنها  مي تواند موثرواقع شود وراه حلي براي اين معضل فرهنگي باشد . براي اين كه گشايشي در مساله ايجاد شود خاطره اي ازيك  دوست هنرمند ونقاش كه در شهر تبريز زندگي مي كند برايتان نقل مي كنم .

ايشان مي گفت « در سفري كه چندي پيش به كشور تركيه داشته است يكي از مسئولين شهرداري استانبول نقاشي هاي ايشان را روي صفحه ي تلفن همراه مي بيند و از وي درخواست برپايي نمايشگاه را مي نمايد و تنها شرط آن مسئول اين است كه درصدي از فروش تابلوها بايد در اختيار ايشان قرار گيرد .اين برخورد آن مسئول مي تواند نشان از تفاوت ديدگاه مسئولين آنها با مسئولين ما باشد  . تعجب من اين است كه چرا ما چنين كاري را انجام نمي دهيم؟

شهرما با داشتن فضايي چون فرهنگسراي سيمرغ مي تواند بسيار مثبت تر عمل كند . هنرمندان كه هميشه آماده همکاري هستند، اندکي همکاري و سعه ي صدر مسئولين مشکل را به سادگي حل مي کند يادمان باشد اين بازي برد  برد است که همه از آن سود خواهند برد.

برگرديم به بحث هنر و نقاشي؛ تعريف خاص شما از مقوله ي هنر چيست ؟ لزوم هنر براي جوامع انساني  در روزگار ما از چه ديدگاهي توجيه پذير مي شود؟

تنفس در فضاي هنر انسان را متعالي ترمي كند و انرژي مثبتي را به اومنتقل مي نمايد . اما شرايط امروز حاكم بر جامعه ي ما فعاليت هاي هنري را مشكل وگاهي کار براي هنرمندان را غير ممكن مي كند .لذا بايد چاره اي انديشيد كه مشكلات سر راه هنر برداشته شود .  من شخصا در توجيه وادامه ي كار هنري و نقاشي براي هنرجويانم مشكل دارم .هنرجووقتي ببيند استادان هنر جايگاه شخصيتي و مالي مناسبي در جامعه ندارند چگونه مي تواند به ادامه دادن راه اميدوار باشد .

 وبا تمامي اين اوصاف و مشكلات ، چرا هنرمندان هنوز به كار وفعاليت خودشان ادامه مي دهند؟

به نظر من هنرغذاي روح است وهمانطور که بدن و جسم ما به غذا احتياج دارد روح و روان ما هم محتاج تغذيه مي باشد . غذاي روح غير از هنر چه چيزي مي تواند باشد .از طرفي نشاط جامعه وهنرمند هم بستگي تام به فعاليتهاي هنري دارد. سخن مولانا بسيار ژرف و معروف است آنجا که  مي گويد :

اي برادر توهمان انديشه اي

ما بقي تواستخوان وريشه اي

گر گل است انديشه ي تو گلشني

وربود خاري تو هيمه ي گلخني

اگر هنر وفعاليت هاي هنري  را از جامعه حذف كنيم روح انسانها  بيمار و دلمرده  خواهد شد و انساني که  دلمرده شد به هر كاري دست خواهد زد . اين است كه هنرمند براي نجات خود و جامعه از پليدي ها وزشتي ها دست به خلاقيت هنري مي زند تا انرژي مثبت را به جامعه منتقل کرده و و زندگي روزمره را زيباتر وقابل تحمل سازد .

از نظر شما شرايط ايده آل براي يك هنرمند نقاش چيست؟

در كشور ما متاسفانه هنوز هنر به عنوا ن يك شغل شناخته نمي شود و هنرمندا ن بايد براي تامين معاش و گذران زندگي به كار ديگري بپردازند واين صدمه به شخصيت هنرمند وكار هنري مي زند .شرايط ايده آل اين است كه بنده ي نوعي مجبور نشوم کار هنري را رها کنم تا بتوانم به زندگي ادامه دهم .از طرفي بايد شرايطي فراهم شود که هنرمند با  فروش آثار خود زندگي آبرومند ي چون ديگر اقشار جامعه داشته باشد. آن گونه كه در كشورهاي پيشرفته ي دنيا شاهديم .

اخيرا در شهرمان يك گردهمايي توسط پيش كسوتان رشته هاي مختلف هنري جهت راه اندازي خانه ي هنرمندان در نيشابور صورت گرفته نظر شما در اين باره چيست؟

ما در شهرمان متاسفانه هيچ تشكلي مخصوص هنرمندان نداريم بديهي است همبستگي وكار گروهي بين هنرمندان زمينه ساز حل مشكلات خواهد بود .  اميدواريم هر چه زودتر جا ومكان مناسبي در اختيار هنرمندان قرار گيرد تا هنرمندان شهر داراي شناسنامه شوند وبتوانند از نظراقتصادي روي پاي خود بايستند و درنتيجه به غناي فرهنگي شهر بيافزايند .  از طرفي اين مركز مي تواند با نمايش و عرضه ي آثار هنرمندان شهر به محلي براي جذب گردشكران تبديل شود آن گونه که در کشور تاجيکستان شده است .

شما مدتها در تهران زندگي كرده ايد چه تفاوت بارزي بين جامعه ي هنري در شهرستان  و پايتخت وجود دارد؟

من در دوراني كه در تهران زندگي مي كردم بيشتر وقتم صرف  يا د گيري وآموزش مي شد اما رفت وآمد ومراوده  با استاداني كه با وجود داشتن رتبه هاي بالاي هنر ي از افتادگي خاصي برخودار بودند برايم خيلي جالب و عبرت آموز بود. متاسفانه هر چه محيط كوچكتر است غرور و ادعاي هنرمندان افزونتر است واين مساله  را بايد به كمبود امكانات کاري در شهرستانها  وتفاوت بارزاين دوفضاي شهري  اضافه کرد  . ضمنا در شهرستان بخل وحسد آشكارتر است و متاسفانه هنرمند بين مردم قامتش كوتاهتر از حد معمول مي شود .

اين روزها چه فكر در سر داريد  و چه انديشه اي را مي پرورانيد؟

اين روزها سو‍ژه هاي زيادي براي نقاشي کردن در سر دارم كه اگر اوضاع مساعد شود به آنها جامه ي عمل مي پوشانم  و اگر اوضاع به همين منوال پيش برود در فكر كنار گذاشتن هنر نقاشي و آموزش آن هستم .چرا كه شغل وزندگي من نقاشي است و فعلا با اين وضعيت نمي توانم به کارم ادامه بدهم .

وسخن آخر

اي كه دستت مي رسد كاري بكن

بيش از آن كزتونيايد هيچ كار

توان وانرژي هر هنرمند در زمان حيات و سلامتي اوست پس اگر زمان وشرايط مساعد را از اوبگيرند ديگر فرصت از دست رفته غير قابل جبران خواهد بود هم براي او و هم براي جامعه .

گفت و گوي ما به پايان رسيده است و من احساس مي کنم تازه چيزي آغاز شده است . روزنه اي تازه باز شده است ودر آن سوي اين پنجره چيزهايي مي بينم که تاکنون اگر هم مي ديدم ادراکشان برايم ابهام آلود بود . اين بار چشمانم را مي گشايم و جمعيت انبوهي چون استاد روکي را مي بينم  که پشتواره اي از رسالتي سنگين بر دوش دارند ودر نگاهشان شوق بيداري ودرد مشترک انسان موج مي زند و آنسوترک فوجي که به تماشايي دل خوش کرده اند وگاه زحمت ديدن آن سوي پنجره ي گشوده را به خود نمي دهند گويا از گشايش ها هراس دارند .اينان که بهانه شان گم بودگي در مازهاي روز مرگي است برخي صاحبان مسنداند وبعضي مردمي از گروه من و ما و هراس همگي از روزي است که :

هنر، خوار شد. جادويي ارجمند

نهـان، راســـتي، آشکارا گزند.

هرگز چنين مبــاد.