به بهانه روز پزشک آقاي دکتر اگر چه با سکونت حدود نيم قرنه در نيشابور ، نيشابوري محسوب مي شويد ولي تصور مي کنم اصالتا غير نيشابوري باشيد ، اندکي از بيوگرافي خود بگوييد. متولد سال 1315 دهاقان شهرضاي اصفهان هستم. دردبستان سيروس دهاقان که قدمتي بالاي نود سال دارد و توسط خيري نيک […]
به بهانه روز پزشک
آقاي دکتر اگر چه با سکونت حدود نيم قرنه در نيشابور ، نيشابوري محسوب مي شويد ولي تصور مي کنم اصالتا غير نيشابوري باشيد ، اندکي از بيوگرافي خود بگوييد.
متولد سال 1315 دهاقان شهرضاي اصفهان هستم. دردبستان سيروس دهاقان که قدمتي بالاي نود سال دارد و توسط خيري نيک نام تاسيس شده بود دوره ي ابتدايي را به پايان بردم ودر سال 1329 با مدرک ششم ابتدايي در کارخانه کار آموزان آبادان که متعلق به شرکت نفت بود در رشته مکانيک مشغول به کار شدم وضمنا با ادامه تحصيلات به صورت شبانه در سال 1336ديپلم ششم رياضي گرفتم و در سال 1340دررشته پزشکي دانشگاه اهواز قبول شدم و سال 1347 فارغ التحصيل اين رشته شدم ودر همين سال به عنوان نخستين پزشک تامين اجتماعي نيشابور شروع به کار کردم.
چرا نيشابور را انتخاب کرديد ؟
در يک کلمه تقدير، من در شرکت نفت کار مي کردم ودوست داشتم درهمان شرکت نفت هم کار کنم ، وسال آخر دانشگاه با ماهي 400تومان ، انتنرن درمانگاه شرکت نفت بودم وبا استخدام من هم در شرکت نفت موافقت شده بود . ولي از جايي که تقدير بود ، وقتي براي همراهي يکي از همکلاسانم جهت استخدام ايشان در تامين اجتماعي به اين سازمان رفتم و مسوول استخدامي فهميد من هم فارغ اتحصيل پزشکي هستم پيشنهاد داد که نيشابور نياز به پزشک تامين اجتماعي دارد ودر صورت موافقت برايم حکم بزند ومن هم در حالي که نمي دانستم نيشابور کجاست وچگونه شهري است پذيرفتم وفرداي آن روز با قطارعازم نيشابور شدم و از آن زمان 50 سال مي گذرد
اولين حقوق دريافتي تان به عنوان پزشک تامين اجتماعي چقدربود ؟ آيا از همان آغاز مطب هم داشتيد؟
من ماهي 2400تومان از تامين اجتماعي حقوق مي گرفتم ونياز چنداني به مطب نداشتم ولي از ان جايي که کارگران ، مکاني براي مراجعه نياز داشتند در خيابان خاکي (فردوسي )مطب داير کردم .
از بيمارانتان چقدر ويزيت مي گيريد؟
در سال 47 از بيماران 3 تومان ويزيت مي گرفتم و اکنون از ده سال پيش تغييري در ويزيت نداده ام و از مردم عادي 10 تومان واز کساني که کمتر دارند 5 تومان واز افرادي هم که ندارند پولي که نمي گيرم، دوا را هم خودم مجاني مي دهم
چه شد که که مدت نيم قرن در نيشابور ماندگار شديد؟
بازهم بايد تقدير. دو سه ماه ازحضورم در نيشابور سپري نشده بود، ولي گويي به من الهام شده بود که بايد زن بگيرم ، بد است مجرد باشي . به همين جهت از خانم يکي از همکارانم که مستاجر منزل آقاي نخودي بودند درخواست کردم که به خواستگاري دختر مورد نظرم که از خاندان معروف قوامي بود برود وايشان واسطه اين کار شد و در 29 آبان 47 عقد کرديم وبه اين صورت شد که در شهر زن که همان نيشابور باشد ، تاکنون ماندگار شدم.
از مراسم وهزينه هاي ازدواج تان آيا چيزي به ياد داريد؟
آن زمان آقاي روحاني رييس تامين اجتماعي نيشابور بود ودرمراسم ازدواج من نقش پدرخوانده ام را داشت که درکارت ازدواج هم ذکر شده است، ايشان هتل کوهسنگي مشهد را براي مراسم پذيرايي جشن ازدواج انتخاب کرد وبيش از سيصد وپنجاه مهمان که اکثر آنها از مديران کل وروساي تامين اجتماعي و پزشکان تامين اجتماعي و… بودند ، به مراسم جشن ازدواج دعوت شدند وبا پذيرايي عالي و سرو چند نوع غذا ، هزينه ي کل مراسم جشن ازدواجم 5 هزار تومان شد که برايم تعجب آوربود وبراي همين به آقاي روحاني گفتم اشتباه نشده است؟ که ايشان گفت البته يک پنجاه توماني هم به آشپز داده ام که روي هم پنج هزار وپنجاه تومان شد.
در اين مدت طولاني که درنيشابور زندگي کرده ايد نيشابوري ها را چگونه ديده ايد؟
نيشابور مردم بسيار با سواد وحق شناس وسطح بالايي دارد ،اين مطلب را با توجه به مقايسه با مردم شهرهايي که مسافرت کرده ام مي گويم.اگر براي اين مردم يک قدم برداري برايت ده قدم بر مي دارند. بعضي وقت ها اين مردم اشک مرا در آورده اند. بوده است که پير زن بيمار و ناداري را مجاني ويزيت کرده ام و او پس از بهبودي ، ضمن تشکربه جاي پول ، سيب و تخم مرغ برايم آورده است.
البته يک نکته انتقادي هم به مردم نيشابور دارم وآن اين که نيشابوريان در حالي که مهمان نوازند ولي کمتر به فکر شهر خود ومسايل شهري شان مي باشند وجسارت لازم را براي انجام تصميمات ندارند و شايد زمينه هاي تاريخي ازجمله حملات اقوام مختلف و قاطي شدن نژادهاي مختلف در اين شهر،در اين امر بي تاثير نبوده است.به عنوان نمونه در حوزه کاري خودم ،زماني در مدارس نيشابور شيوع شپش بيداد کرده بود ودر بازديدي که داشتيم گفتيم بهتر است در مدرسه بچه ها مقنعه هايشان را بردارند اما با مخالفت هايي روبرو شديم ومسوولين مدارس مي گفتند اگر اتفاقي افتاد چه کنيم؟ ويا اين که زماني در زندان نيشابورگال پيدا شده بود که مسري هم بود و پيشنهاد تغييرمکان را داديم ، ولي مسئولين زندان ترس فرار از زندان را بهانه مي کردند وحاضر به اجرا نبودند.
از پزشکان قديمي نيشابورکدام ها را بهتر مي شناسيد؟
دکتر اديب،دکتر پارسا، دکتر راد ، دکتر اميني ، دکتر ترقي ودکتر بهشيد و..
از بين اين ها دکتر اديب ودکتر ترقي مشهورتر بودند .ودکتر بهشيد که مدت 17سال رياست بهداري نيشابور را به عهده داشت مردي بسيار خوب وعلاقه مند به نيشابور بود وي فرد بسيار فعالي بود و در مدت طولاني مديريت اش بر بهداري نيشابور، کوچکترين خطايي از او نديديم ، وي خدمات زيادي به مردم نيشابور کرد .درحالي که پولي در بساط بهداري نبود، اغلب به روستاها سر مي زد و زمين تهيه مي کرد وبهداري وبهداشت مي ساخت که هم خانه پزشک هم داشت و هم مجهزبه آب وموتوربرق بود از جمله در بزغان (شهر فيروزه)و ماروسک و….
مشکلات طبابت شما در سال هاي اوليه شروع به کار پزشکي در مقايسه با امروز چه بود؟
در آن زمان امکانات امروز از قبيل سونوگرافي، آزمايشگاه ،راديولوژي نبود مامجبور بوديم فکر کنيم وکار کنيم .مريض از روستا مي آمد وشب مي ماند وما مي گفتيم اگر صبح هم بيايي پول نمي خواهد بدهي تاببينيم تشخيص ما چگونه بوده تا يک وقتي خداي نکرده اشتباه نکرده باشيم.حتي من سفارش مي کردم که اگر اين دوا رو خوردي دوباره بيا ومن پول ويزيت نمي گيرم . اگر کسي تب مالت داشت ما فقط از روي علايمش به تشخيص مي رسيديم ودواي 5روزه مي داديم.آن زمان متخصص را فقط جراح مي دانستند ودرشهر متخصص قلب و داخلي وگوش و.دندان پزشک .. نبود. آن زمان فقط يک جراح در نيشابور وآن هم در شير وخورشيد بود که عمل هاي ساده تري از قبيل آپانديس وفتق و… را انجام مي داد . اين بود که ما مجبور بوديم دقت کنيم ،توجه کنيم تا کمتراشتباه کنيم. گاهي هم خدا کمک مي کرد
در دوره ي 50 ساله طبابت ،به کدام نکات کليدي دست يافتيد؟
اولين چيزي که به آن دست يافتم اعتقاد يک پزشک به خدا درکنار مطالعه وتلاش است. دومين چيزي که يک پزشک بايد بداند اين است که هيچگاه براي پول طبابت نکند وحرص پول نداشته باشد.بلکه نيت يک پزشک بايد نجات مريض باشد .پزشک بايد سعي کند جيب مريض را در نظربگيرد وبراي مريض بي خود خرج تراشي نکند.سوم اين که در حرفه پزشکي نبايد ريا وفريب باشد.
در امرطبابت کدام نکات پزشکي را بيشتر مورد نظر داريد؟
معاينه ي دقيق مريض ، ندادن داروي زياد، پيشنهاد رژيم غذايي به بيمار وگوشزد کردن خطرات سيگار ومواد مخدر والکلي.
داشتن رابطه خوب با مريض هايم ، من مريض هايم را دوست دارم وهميشه هم سر نماز براي شفاي آنها دعا مي کنم
آيا خاطراتي از دوران خدمت پزشکي خود داريد؟
خيلي زياد ، دراواخر مرداد همان سال نخست که به نيشابور آمده بودم ، در مطبم که درخيابان خاکي بود نشسته بودم و روبروي مطب قهوه خانه اي بود که مردم روستاها شب ها هم در آن جا مي ماندند .از پنجره ي مطب ديدم فردي در حالي که مضطرب است وبچه اي تقريبا پنج ساله اش را روي دستش گرفته به طرف مطب مي آيد جبو رفتم و گفتم چي شده ؟ گفت خون استفراق مي کند، گفتم به بهداري بردي ؟ گفت بردم وجوابش کرده اند. من که تجربه ي اين کار را نداشتم ، ونمي دانستم بايد چه کنم ،خدا به کمکم آمد .دهانش را باز کردم وچراغ قوه قديمي را روشن کردم و داخل دهان وحلقش را نگاه کردم وديدم چيزي در انتهاي حلق او تکان مي خورد ، پنسي را به ميانه ي حلق او فروبردم وبه کمرِ موجود مورد نظر قلاب کرده و بيرون کشيدم وبه بچه گفتم دراز بکشد که پس از پنج دقيقه درخواست آب کرد . به مادرش گفتم هرچه آب مي خواهد بدهد واندکي بعد بچه پاشد وگفت ننه من گشنمه ومادر که خوشحال شده بود گفت چي بود؟ گفتم فکر کنم زالو بود واو هم تاييد کرد که بچه ها از چشمه اي که زالو دارد حتما دهانشان را گذاشته اند وآب خورده اند.او با قدرداني زياد خواست پول بدهد که قبول نکردم وگفتم همين که فردي را نجات دادم مرا بس است.
ونيز مريضي داشتم که پيش چندين متخصص رفته بود وخوب نشده بود واز دل درد به خود مي پيچيد واحتمال پيچ روده داشت که من او را در همين مطب با خوراندن دوا وشربت وگذاشتن شيافت درمان کردم .
حدود پنج سال پيش نيز مرد مريض و ناداري به مطب آمد وگفت دکترها گفته اند بايد پايت را بيندازي وگرنه تو را مي کشد. به اوگفتم امروز برو و فردا بيا تا برايت فکري بکنم .در همين زمان مرد ديگري که درمطب حضور داشت گفت واقعا اين مريض هزينه درمان ندارد؟اگر ممکن است فردا که به مطب شما مراجعه کرد با شماره من تماس بگير تا اورا به نزد دکتر قره داغي ببرم وفردايش پس از آمدن مريض به او زنگ زدم و پس از قرار ومدار اورا به مشهد برد ودکتر يک هفته براي معاينات وآزمايشات به او وقت داد ومن هم در عرض همين مدت چون متوجه شدم که به علت نداري سوتغذيه دارد هرچه توانستم او را از طريق دادن انواع ويتامين ها تقويت نمودم او مدتي بعد از مصرف داروها با خوشحالي نزدم آمد وگفت دکتر پايم خوب شده است .او البته مدتي بعد به نزد دکتر قره داغي به مشهد هم رفت ودکتر پس از معاينه او گفت توهمان مريضي بودي که قرار بود پاي قطع شود؟ واقعا معجزه شده
آيا خودتان به بيماري دچار شده ايد؟
من با اين که فعلا سالم سالم هستم ولي چهار عمل هم انجام داده ام،عمل قلب باز داشته ام وبه سرطان معده هم دچار شده ام به گونه اي که دکتر معالجم آقاي دکتر مهرابي از آمدن به مطب منعم کرد که من گفتم چشم ولي فرداي روزش به مطب آمدم وبه تدريج توانستم بر بيماري خود غلبه کنم واکنون هم سالمم وفقط اندکي پروستات دارم وهيچ دارويي هم روي آن اثر ندارد .
براي سلامتي خود چه مي خوريد و چه نمي خوريد؟
سبزي وميوه خيلي زياد مي خورم،چربي نمي خورم ،گوشت قرمز نمي خورم ويا خيلي کم مي خورم يک وعده در هفته ماهي مي خورم ، برنج کم مي خورم . از نظر مالي هم حرص نمي خورم اگر چه ميليونر نيستم ولي بي نيازم.
چه توصيه اي به پزشکان جوان داريد؟
کمک کردن به مريض، گذشتن از پول اگر مريض مي گويد ندارم به او کمک کند چرا که خدا در عوض چند برابر آن را به او مي دهد
اهل ورزش هم هستيد؟
صبح ها مقداري راهپيمايي مي کنم و از محل خانه ام روبروي اداره ثبت به چهار راه دارايي وفرحبخش وسپس ميدان باغات و ومطب که حدود يک يک ساعت طول مي کشد مي روم ومردمي که مرا مي بينند ومي شناسند اين کار مرا الگو قرار مي دهند
شنيده ايم دستي هم در کار خير داريد.
با توجه به بضاعت اندکم علاوه بر ويزيت مجاني نيازمندان ودادن داروي مجاني ، کمک هاي اندک مالي ولي مستمر به افراد نيازمند در طول هفته به چندين نفر به طور مرتب دارم .
چند فرزند داريد؟
دوپسر ويک دختر دارم ، پسر بزرگم فوق تخصص قلب در کرج است پسر ديگرم کارشناس ارشد معماري است ودخترم همسردکتر سعيد غفاري است.