هادي بکائيان دکتراي تاريخ ايران دوره اسلامي 28 ارديبهشت، روز ملي خيام نيشابوري نيشابور در قرن پنجم و اوايل قرون ششم که بيشتر دوران حيات خيام در فاصلهي اين زمان ميگذرد؛ يکي از مهمترين شهرهاي دنياي اسلام و مهم ترين شهر از حيث اداري – سياسي؛ در ايران عصر سلجوقي به شمار ميرفت. اين مجال […]
هادي بکائيان
دکتراي تاريخ ايران دوره اسلامي
28 ارديبهشت، روز ملي خيام نيشابوري
نيشابور در قرن پنجم و اوايل قرون ششم که بيشتر دوران حيات خيام در فاصلهي اين زمان ميگذرد؛ يکي از مهمترين شهرهاي دنياي اسلام و مهم ترين شهر از حيث اداري – سياسي؛ در ايران عصر سلجوقي به شمار ميرفت. اين مجال کوتاه، بررسي اجمالي نيشابور اين دوران و فضايي است که حکيم نيشابور در آن دوره زاده شد و پا گرفت.
تعيين زمان دقيق تولد ومرگ حکيم نيشابور به دليل عدم ارائه از سوي منابع همعصر و نيز تناقضات بسيار؛ معلوم نيست؛ اما با تخمين ميتوان آن را از نزديکيهاي ميانهي قرن پنجم ه ق تا دهه اول قرن ششم ه ق دانست. دورهاي که از اوج شکوه دولت سلجوقي شروع و تا ضعف اين دولت ادامه مييابد . بنابراين حيات و فعاليت خيام به عنوان يک انديشمند در عصرسلجوقي، در گذار از شکوه تا زوال سلجوقيان امتداد دارد و اگر نيشابور را نمونه و نمادي کامل از ايران اين دوره به حساب آوريم؛ دوران شکوه و زوال نيشابور نيز در همين گذار اتفاق ميافتد.
اهميت نيشابور به عنوان کرسي ايالت خراسان بزرگ و يکي از مهمترين مراکز اداري – سياسي ايران اين دوره، سبب گرديده بود تحولات و رويدادهاي اين شهر، از سوي حکومت مرکزي کاملاً مورد توجه قرار گيرد و بنا براين توجه دولت به امور شهر نيشابور در حوادث سياسي – اداري و علمي – فرهنگي آن تأثير فراواني بر جاي گذاشت. بخش مهمي از تحولات نيشابور اين دوره حاصل نزديکي هر چه بيشتر دين و دولت بود و به اين جهت که نيشابور يکي از مراکز مهم از حيث موسسات مذهبي بود و علماي بزرگي درآن سکني داشتند؛ توجه ويژه حکومت را براي بهرهوري از اين پتانسيل براي دستيابي به اين سياست در برداشت. شهر نيشابور در پي تحولات سياسي – اداري و اقتصادي عصر سلجوقي و توسعه مناسبات شهري و رشد شهر نشيني در کل امپراتوري، از حيث جمعيت و فضاي شهري رشد نسبتاً قابل توجهي نمود. حمايت و علاقهي دولتمردان سلجوقي به توسعه و ساخت اماکن و فضاهاي کالبدي جديد مانند مسجد، مدرسه، بازار و… ، در رشد فضاي شهري تأثير فراواني داشت. بازار شهر توسعه يافت و ضمن توسعهي روابط تجاري درون شهري و اهميت يافتن طبقه بازرگان، تجارت خارجي و صدور برخي کالاها در مسير راههاي تجاري مهمي که نيشابور برسر راه آنها قرار داشت، ادامه يافت. اين روند در اواخر قرن پنجم ه ق، با بروز مشکلات سياسي و منازعات نظامي حکومت با صحراگردان مهاجم، رو به کاهش گذارد.
در عرصهي سياسي – مذهبي، نيشابورعصر خيام؛ شاهد شديدترين چالشها و منازعات بود. منافع گروهي، دستيابي به موفقيتهاي سياسي – اداري شهر و نيز حمايتهاي گاه و بيگاه حکومت مرکزي از اين گروهها؛ آتش اين منازعات را شعلهورتر مينمود، نبايد فراموش کرد نيشابور اين دوره يکي از مهم ترين کانونهاي گروههاي مذهبي اهل سنت در ميان شهرهاي اسلامي بود و حکومتها از عصر غزنوي تا پايان سلجوقيان بنا به منافع خود به حمايت از يک گروه پرداخته تا در کنترل گروههاي ديگر براي تثبيت حاکميت خود بر شهر مهمي چون نيشابور سود برده و مناصب سياسي – اداري شهر را به عنوان پاداش به آنها واگذار کنند. حنفيان و شافعيان يه ترتيب از حيث جمعيت و قدرت در جامعهي نيشابور؛ در راس هرم اجتماعي – مذهبي قرار داشتند. اين دو گروه در رقابتي مداوم براي در اختيار گرفتن ادارهي شهر و ارتباط بهتر با حکومت وقت بودند. اولين چالش بزرگ بين دو گروه در فتنهي کندري عليه شافعيان اتفاق افتاد. گسترش روز افزون فقه شافعي در خراسان و پايگاه آنها در نيشابور، کندري وزير حنفي را وادار به واکنش نمود و دستور تعقيب، آزار و نفي بلد علماي شافعي را در کل قلمرو سلجوقي و خصوصأ خراسان داد. حنفيان موقتأ از موقعيت برتر؛ بهره بردند اما اين موقتي بود. با قتل کندري توسط نظامالملک و سلطهي وي بر رأس نظام اداري سلجوقيان؛ ورق برگشت و شافعيان از موقعيت بهتري نسبت به گذشته برخوردار شدند و مؤسسات شافعي در سايهي اين حمايت رو به توسعه گذاشت. ساخت اولين نظاميه در نيشابور براي عالم مشهور شافعي امام الحرمين جويني؛ اولين گام در توسعهي نظاممند فقه شافعي و کلام اشعري در قلمرو سلجوقي بود. با اين حال نظامالملک براي حفظ تعادل و توازن سياسي، حنفيان را از مناصب پيشين خود برکنار نکرد و مناصب مهمي چون قاضيالقضات که به طور سنتي در اختيار صاعديان حنفي مذهب نيشابور بود، دوباره به آنها برگشت. نظامالملک با سياست مدبرانهي خود به جاي تقابل علني با حنفيان با ساخت نظاميه ها سعي در تعليم مرداني نمود که در ساختار اداري – سياسي سلجوقيان که با دين پيوند عميقي داشت نقش ايفا نمايند. در اين مراکز تنها مدرسان و محصلاني حق ورود داشتنند که پيرو فقه شافعي و کلام اشعري بودند. ممنوعيت حنفيان از حضوردر چنين مراکزي، عملاً آنها را بهرهمندي از موقعيت هاي سياسي – اداري در آيندهي حکومت سلجوقي و در مناصب شهري مهم چون نيشابور محروم نمود.
با وجود اين رقابت دائمي، اين دو گروه در هنگامهي روبرو شدن با خطر مشترک، اختلا فات را کنار گذارده و دست اتحاد به يکديگر ميدادند. مبارزهي مشترک با گروه تندرو کرامّيه و با عصيان علويان نيشابور از جملهي اين اتحادهاي موقتي بين دو گروه بود. رقابتهاي مداوم و حمايتهاي حکومت از هر دو گروه در زمانهاي مختلف، نهايتاً قدرت هر دو را به تحليل برد و به اعيان شهرنيشابور؛ در هر دو گروه لطمهي فراواني زد.
سادات علوي نيشابور پس از اين دو گروه از حيث جمعيت و اهميت قرار داشتند. رابطهي آنها با حکومت وقت در مجموع حسنه بود. قلت جمعيت و فقدان وجود اهرم سياسي- اداري و اقتصادي در دست اين گروه در مصالحه با حکومت و گروههاي غالب شهر؛ نقش به سزايي داشت . گزارشهايي از پيوندها از طريق ازدواج بين اين گروه و خانوادههاي اعيان اهل سنت نيشابور خصوصا شافعيان در اين دوره ديده ميشود. اين گروه تنها در هنگام ضعف حکومت مرکزي و برهم خوردن اوضاع سياسي شهر به واکنشهاي تند عليه گروههاي سني دست ميزدند. قطعاً ميل به دستيابي موقعيت برتر در شهر وبروز کينههاي مذهبي از حنفيان وشافعيان در بروز اين واکنشها نقش مهمي داشت. مهمترين واکنش پس ازحمله غزان درسال 548ه ق اتفاق افتاد. درحاليکه بخش اعظم شهر دراثر تاراج غزان نابود شده بود، علويان در اثر يک حادثه کوچک، با شافعيان وارد جنگ تمامعيار شده و حنفيان نيز در اين کشاکش به شافعيان پيوستند. تقابل اين دو گروه با علويان برروي ويرانههاي شهر که سبب نابودي باقي مانده اماکن آن شد، واقعيت اندوهناک منازعات اجتماعي مذهبي که انگيزههاي سياسي داشت را روشن تر کرد.
از حيث علمي- فرهنگي نيشابور اين دوره؛ نمادي از اوضاع علمي عصر سلجوقي است. درحاليکه در سايهي تعصبات مذهبي ترکان و نقش پررنگ علماي مذهبي اين دوره درساخت سياسي حکومت، علوم نقلي درحال گسترش بود و درحالي که عنصر خرد و انديشه ورزي درحال خاموشي بود، علوم عقلي نيز درحال مرگ تدريجي بود.
از بين نزديک به چهارهزارعالمي که عبدالغافر فارسي در شهر نيشابور در کتاب خود فهرست نموده؛ تقريبا همهي آنها محدت، مفسر و فقيه هستند. نامهاي اندکي با القاب طبيب وچشم پزشک و داروفروش ديده ميشوند که همچون قطرهاي درمقابل درياست. تحليل رباعيات خيام نيز اين واقعيت را به خوبي نشان ميدهد. شکايت و اعتراض وي به متشرعان متعصب و زاهدان سالوس؛ گوشهاي از واقعيت رو به تزايد نفي خرد ورزي وعقلنگري اين دوره است.
نيشابورعصر خيام، دورهي رشد تصوف است. نيشابور يکي از مهمترين مراکز وخاستگاههاي اولين نحلههاي صوفيانه وزادگاه و پرورشگاه صوفيان بزرگ دنياي اسلام بود. دراين دوره درسايهي حمايت حاکمان سلجوقي وحضور نظامالملک، تصوف درقلمرو سلجوقي خصوصاً در نيشابور به سرعت رو به توسعه نهاد. مراکز و اماکن مخصوص صوفيان در گوشه و کنار ايران ساخته شدند. آيا ميتوان بين زوال علوم عقلي وضعف خردورزي وتوسعه تصوف دراين دوره رابطه اي يافت؟ تنها از شواهد موجود و روند وقايع مي توان براين مسأله صحه گذارد. بسياري از علماي کتاب عبدالغافر فارسي، وضوحاً عنوان صوفي دارند واين خود از رابطه بين گسترش علوم نقلي وتوسعه تصوف درسايه حمايتهاي حکومت؛ خبر ميدهد.
البته تصوف با مخالفت گروههاي مذهبي مختلفي روبرو بود؛ اما اوضاع فرهنگي وسياسي جامعه رشد تصوف را بيش از پيش فراهم مينمود.
درحالي که اقتصاد داخلي وخارجي نيشابور دردوره شکوه سلجوقي وضع ايدهآلي داشت؛ اما دراواخر قرن پنجم ودهههاي چندي پس از مرگ خيام (احتمالا بين سالهاي 513تا521ق) درگيريهاي نظامي سلجوقيان با مهاجماني همچون خوارزمشاهيان، قراختائيان و حملات مرگبارغزان به خراسان، اين وضع را دچار رکود نمود. زمينهاي زراعي در اثر تهاجمهاي پيدرپي صحراگردان آسيب ديدند، در اثر کاهش توليدات زراعي، توليدات نساجي که مهمترين صنعت توليدي صادراتي نيشابوربود؛ کاهش يافت، قيمتهاي مواد غذايي بهسرعت بالا رفت ومردم شهر که به محلهي شادياخ کوچ کرده بودند؛ با اندوهي فراوان از فراز بامهاي منازل خود شهر ويران که زخمهاي ماندگار تعصبات اجتماعي-مذهبي برآن هنوز هويدا بود را نظاره ميکردند؛ اين سيماي نيشابورِ عصر خيام بود.