قصه ی غصه ی مشروطه تنظیم:جواد حسینی – کارشناس ارشد تاریخ بعد از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی و نصب تابلو “این خانه بفروش میرسد” بر سردر آن ! محمدعلی شاه پیروزمندانه واردباغ شاه میشود و دستور میدهد عده ای از آزادیخواهان را زندانی وعده ای را جلو چشمانش به قتل برسانند .خشم […]
قصه ی غصه ی مشروطه
تنظیم:جواد حسینی – کارشناس ارشد تاریخ
بعد از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی و نصب تابلو “این خانه بفروش میرسد” بر سردر آن ! محمدعلی شاه پیروزمندانه واردباغ شاه میشود و دستور میدهد عده ای از آزادیخواهان را زندانی وعده ای را جلو چشمانش به قتل برسانند .خشم و کینه ی فروخورده ی مقام عالی سلطنت نسبت به آزادیخواهان به شکل خشونت آمیزی بروز مینماید. شاه از دیدن ضعف و ناتوانی مخالفانش لذت میبرد و هر روز در زندان از آنها دیدن میکند. کسانی که استطاعت مالی دارند با پرداخت مبالغی کلان به شاه که سخت به پول محتاج بود آزادی خود را میخرند و بعد از تحمل انواع استخفاف و توهین آزاد میشوند.
آزادی مطبوعات برچیده میشود. مدیران جراید پیشرو و آزادیخواه یا کشته یازندانی ویا به خارج کشور تبعید میشوند. بنابراین کودتا بی نقص و موفق انجام میشود. مجلس شورای ملی تخریب و شاه – در زیر سایه ی برادر بزرگترروسیه- فرمانروای مطلق ایران میگردد.همین کشت و کشتار و بگیر و ببند در شهرهای دیگر نیز تکرار میشود. درآنجا هم هواداران مشروطه یا تبعید یا منزوی و بی اثر میگردند. فقط تبریزدر مقابل استبداد مقاومت میکند. در این شهر یک ایرانی پیشه ور به نام ستارخان با کمک دوستش باقرخان مبارزه علیه استبداد و ارتجاع را با درایت و سر سختی رهبری میکند. این دو بعد از مدت کمی موفق میشوند عده ای ازآزادیخواهان مسلح را به دور خود جمع کنند. رحیم خان به تحریک شاه روستاهای اطراف شهر را غارت میکند. گروه کثیری از انقلابیون قفقازی که درمبارزه با استبداد روسیه ورزیده و آبدیده شده بودند به کمک مجاهدان تبریزمیشتابند.انجمنهای ایرانیان مقیم خارج از کشور چون انجمنهای ایرانیان مقیم مصر, عثمانی, روسیه و هندوستان با کمکهای بیدریغ خود اهالی غیورتبریز را به مقاومت تشویق مکنند. حتی برخی از رهبران مذهبی شیعه درکربلا و نجف با صدور اعلامیه, خطاب به شیعیان از آنها میخواهند به مجاهدان تبریز یاری رسانند.
سفرای روسیه و بریتانیا به مقام سلطنت توصیه میکنند, برای جلوگیری از هرج و مرج و ناامنی بیشتر,دوباره مجلس را تشکیل بدهد.شاه قول افتتاح مجلس جدید را میدهد.لیکن یک گروه تقریبا300نفره, متشکل از روحانیون,بازرگانان و کارمندان به قصر سلطنتی می آیند و شاه را قسم میدهند که ازاجرای قانون اساسی سابق که ضدیتش با دین مبین اسلام آشکار است و بدون شک یکی از دسیسه های خطرناک بابیهاست, خوداری ورزد. شیخ فضل الله نوری که به مخالفان مشروطه پیوسته بود , با ارسال تلگراف از کلیه ی رهبران مذهبی میخواهد,مغایرت قانون اساسی سابق را با دین مبین اسلام تایید کنند. بعداز این جریان شاه هم دل وجرات بیشتری پیدا میکند و با صدور بیانیه ای علنا اعلام میدارد که وجود پارلمان را در کشورش تحمل نخواهدکرد. لیکن بعد, در اثر پافشاری سفرای روس و انگلیس, با تشکیل مجلسی “محدود و هدایت شده” موافقت میکند و شورایی مرکب از پنجاه نفر که از طرف خودش منصوب شده اند تشکیل میدهد. این شورا که ریاستش با رییس الوزرا است, افتتاح میگردد. اما خشم و نفرت مردم نسبت به این مجلس که بر خلاف کلیه ی اصول دموکراسی تشکیل شده و چون بازیچه ای در دست شاه بود روز به روز شد ت میگیرد. ایالات دستخوش اغتشاش و ناامنی میشوند. مردم دسته های مسلح تشکیل میدهند..
یک درجه دار سابق بلغاری به نام “پانوف” گروهی مسلح را در گیلان سازمان میدهد مجاهدین قفقازی در استرآباد ظاهر میگردند. اما مبارزه ی اصلی همچنان در تبریز ادامه داشت . شاه که از استقامت تبریزیان به ستوه آمده بود,برای یکسره کردن کار, عین الدوله,صدراعظم سابق رابه سوی تبریز گسیل داشت. تبریزیان اعلام میکنند که حاضرند از گرسنگی بمیرند ولی تسلیم شاه عهدشکن و متقلب نشوند.محاصره ی تبریز ماهها به درازامیکشد.نیروهای شاه حلقه ی محاصره را چنان تنگ میکنند که دیگر هیچ نوع کالایی وارد شهر نمیشود. و بخش بزرگی ازسکنه ی شهر دچار قحطی میشوند.سفرای خارجی ازاروپاییان مقیم تبریز میخواهند که شهر را ترک کنند, ولی مجاهدین از خروج آنان جلوگیری میکنند و اعلام میدارند که حضور آنها مانع از آن است که نیروهای حکومت شهر را به توپ ببندند. روسیه نیرویی مرکب از سه هزار و به گفته ای شش هزار”سالدات” به تبریز اعزام می دارد.. ژنرال کنسول روسیه در تبریزچون حاکم شهر رفتار میکند و به دستور اوتعدادی از انقلابیون قفقازی وبرخی از انقلابیون ایرانی دستگیر میشوند.
ایل بختیاری به سرکردگی رییس ایل, صمصام السلطنه وارد اصفهان شده و حکمران حکومت را از شهر بیرون میکندو حکومت موقت تشکیل میدهدو باارسال تلگراف به برادرش, سردار اسعد که مقیم پاریس است می خواهد به ایران باز گشته و در مبارزه علیه شاه شرکت کند.
خطر اشغال ایران توسط روسها, احساسات ناسیونالیستی مردم را قویتر میکند. روسها در خراسان پیش آمده و خواسته هایشان را با زور اسلحه به مردم تحمیل میکنندو در بندر انزلی نیروی نسبتا زیادی را پیاده کردند .
دسته های ملیون تصمیم میگیرند برای سرنگونی شاه همزمان بسوی تهران حرکت کنند. اتحاد وهماهنگی آنان موجب پیروزی میشود.لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق که انضباط نیروهای تحت امرش سست شده بود, مدت کوتاهی مقاومت میکند.مجاهدین قفقازی و نیروهای تحت فرمان سپهدارکه از قزوین آمده بودند و سواران بختیاری به سرکردگی “سرداراسعد” که از اصفهان آمده بودند,همزمان وارد تهران میشوند. اهالی تهران از آنان بعنوان ناجیان خود به گرمی استقبال میکنند. محمدعلی شاه که میبیند بازی را باخته است ناچار از سلطنت آباد به مقرتابستانی سفارت روس در زرگنده رفته و تقاضای پناهندگی میکند. و چند هفته بعد , بعنوان پناهنده ی سیاسی به همراه پانزده تن ازطرفدارانش, به سوی روسیه رهسپار شد تا در شبه جزیره ی کریمه دوران تبعید را بگذراند.
آزادیخواهان که هیچگاه فکر انقراض قاجارها را دنبال نمیکردند, پسر ارشد محدعلی شاه, احمدمیرزای یازده ساله را به عنوان جانشین برگزیدند. مقام نیابت به عضدالملک ،پیرمردی که سابقا وزیرعدلیه بود واگذار شد. هر دو فاتح بزرگ, سپهدار وسرداراسعد در دولت جدیدبه مقامات مهم نایل شدند,اولی وزیر جنگ و دومی وزیر داخله گردید.
پس از آن یک دادگاه انقلابی تشکیل میشود ومخالفین مشروطه ازجمله شیخ فضل الله نوری و میر هاشم را به مرگ محکوم میکند”.برخی ازمخالفین همچون امیربهادرجنگ”, وزیر جنگ سابق, به موقع موفق به فرار میشود و با محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده میگردد. روز4تیر1287, فرمان انتخابات صادر میشود و اوایل مهر همان سال مجلس دوم افتتاح میگردد.
مبارزه, پایداری, و استقامت از ویژگی های ایرانیان است لیکن بعد از به توپ بسته شدن مجلس, شهرهایی که بیشتر از فارس ها تشکیل میشد این ویژگی چندان در موردشان صدق نکرد. این مبارزه وقتی قطعی شد که عناصر غیر فارس(آذری ها, بختیاری ها و قفقازی ها به صفوف مبارزان پیوستند. پیش از هر چیز, باید هوشمندی ایرانیان را, که موجبات پیدایش افکار آزادیخواهانه را فراهم کرد, مورد ستایش قرار داد. اما متاسفانه تاکنون از این هوش و ذکاوت, فقط در جهت اصلاحات نظری و نه عملی, استفاده شده است. حس سازماندهی, که لازمه ی اصلاحات اداریست, فقدانش به چشم میخورد. عدم آگاهی از توانایی های واقعی خود, مساله ی دیگری است که مانع اصلاح نظام مالی, قضایی و آموزشی کشور شده است.
ملیون و روشنفکران به دلیل خیانتهای آشکار روسیه به انقلاب مشروطه ونفوذانگلستان در بین برخی از سران مملکت, دنبال یک نیروی سومی جهت مقابله بااین دو کشور بودند.
بعد از تشکیل مجلس شورای ملی دوم, جهان در آستانه ی جنگ جهانی قرار گرفت بود.رقابتهای کشورهای نو ظهور(آلمان,اتریش-مجارستان, ایالات متحده آمریکاو ایتالیا) با کشورهای پر نفوذ اروپایی(انگلستان, روسیه و فرانسه) موجبات دسته بندیهای جدید در سطح اروپا وبه تبع آن در جهان گردید و ایران نیز ازاین قافله بی نصیب نماند.
شاید بتوان گفت مهمترین دغدغه ی نمایندگان مجلس دوم, موضوع تعلیم و تربیت و چگونگی تعامل با دنیای مدرن بوده باشد, چرا که با اندک تاملی به سطح سواد عمومی مردم ایرا ن در آن دوره و فضای سنتی حاکم بر جامعه ،باید فکر اساسی برای بالا بردن سطح سواد مردم و آشنایی آنان با دنیای مدرن و زیر ساختهای آن می نمودند تا دیگر اسیر استبداد وارتجاع نشوند.
بعد از فتح تهران و از بین رفتن استبداد, مطبوعات و احزاب جانی تازه گرفتند. همه جا صحبت از آزادی و پیشرفت بود اما هر کسی آنطور که دوست داشت آزادی را معنا میکرد. بنا به گزارش مقامات انگلستان در مجلسین آن کشور بیشتر سران قدرتهای سنتی در ایران, که ظاهرا جامه ای نو به تن کرده بودند همچنان به فکر مال دوستی, خودپرستی و فساد بی حد وحساب بودند. آنان از آزادی سخن به میان می آوردند ولی در اصل به فکر منافع خودشان بودند وبه دنبال ساختن یک “بت” جدید بودند تا استبداد را در ظاهری نو عرضه کنند
و منافع خود را در پشت سایه سار آن جستجو نمایند. ایران نیاز به یک خانه تکانی بزرگ و اساسی داشت تا وارد یک دوره ی جدید و دنیای مدرن شود. بدیهی است ملتی که صدها سال زیر فشار استبداد و استثمار خرد شده است, و همیشه شاهد ثروت اندوزی و قدرت طلبی های ظالمانه بوده و به علاوه از نعمت آزادی و تعلیم و تربیت آزاد نیز محروم بوده است, نمی تواند و نباید از اوانتظار داشت که در عرض چند سال خصوصیات طبیعی(تظاهر, عدم اعتماد به حکومتها,مشخص نبودن رفتار تا دقیقه ی 90 و ….)در عرض چند سال تغییردهد. سالها و حتی یک یا دو نسل طول خواهد کشید تا با کار و تلاش همه جانبه و برنامه ریزی شده, ایران به کشوری مدرن, آباد و آزاد مبدل شود.
حال به عهده ی همه ی فرهیختگان, رهبران وسیاستمداران ایران است تاتوانایی خود را در فراهم نمودن مقدمات نوسازی کشورشان به اثبات رسانند.
منابع در دفتر نشریه موجود است