خاطرات مردي از آن قرن  از لوح حلبي تا کاغذ هشت لا
خاطرات مردي از آن قرن  از لوح حلبي تا کاغذ هشت لا

    آموزش در مکتب خانه هاي روستايي قديم نيشابور در 90 سال پيش اولين سرمشق شيريني بود      کله هاي قند درسيني بود محمد علي صادقي متولد فتح آباد بلوک دربقاضي در آخرين سال قرن پيش است وبه قولي مردي است از آن قرن ،يعني سال 1299 ، همان سالي که رضا خان به همراه […]

 

  آموزش در مکتب خانه هاي روستايي قديم نيشابور در 90 سال پيش

اولين سرمشق شيريني بود      کله هاي قند درسيني بود

محمد علي صادقي متولد فتح آباد بلوک دربقاضي در آخرين سال قرن پيش است وبه قولي مردي است از آن قرن ،يعني سال 1299 ، همان سالي که رضا خان به همراه سيد ضياء الدين طباطبائي دست به کودتا زد ومقدمات سقوط قاجار وتاسيس سلسله پهلوي فراهم شد. اوسينه اي پر از خاطرات سال هاي دور در زمينه هاي گوناگون دارد که پرداختن به آنها فرصت زيادي را طلب مي کند.ماهم  وقت را غنيمت شمرديم و به گوشه اي از خاطرات وي در دوره سواد آموزي در مکتب خانه هاي روستايي  سرک کشيديم و با اوبه گفت وگو نشستيم :

در چند سالگي وارد مکتب خانه شديد  ومعلمين مکتب خانه شما چه کساني بودند؟

شش يا هفت سالم بود که پا به مکتب گذاشتم ،مکتب دار اولم شخصي بود به نام ملاحسين از اهالي شمس آباد کنار کال که با اهل وعيال خود به  روستاي ما آمده بودند وخانه اي گرفته بود که يک اتاق آن اختصاص به مکتب خانه داشت . وي سواد چنداني نداشت نزد او قرآن را تا پايان سوره ي ياسين خواندم ودوره هم کردم. دستمزدش ماهي دو ريال بود..پس از او آخوندي به نام ملا سيف اله با خانواده خود از بوژان به روستاي ما آمد ومکتب خانه داير کرد .ملا سيف اله چون زمان گرفتن شناسنامه در روستاي کوثر، مکتب داري مي کرد فاميل کوثري را براي شناسنامه اش ثبت کردند .وي عمامه بزرگي داشت ودر دوره رضاخان که قانون تغيير لباس مردان اجرا شد توانست با امتحان دادن جواز لباس روحانيت بگيرد ولباسش را حفظ کند .

چه مقدار به معلم مکتب خانه زمان تحصيل خود مزد مي داديد ؟

من با برادرم که دو سال از من کوچکتر بود در هرماه پنج ريال به مکتب دار مي داديم .جالب اين که او براي دريافت مزد ، قبض ماهانه مي نوشت وبه ما مي داد تا به پدرمان بدهيم . البته برخي خانواده ها در روستا به جاي پول به مکتب دار نان مي دادند. بستگي به قرار داد اوليه  داشت.

معلم مکتب غير از مکتب داري کار ديگري هم در روستا داشت ؟

در ماه هاي محرم و عزاداري ها ويا زماني که مجلس ترحيم بود به منبر مي رفت وبابت آن پول مي گرفت .البته درمورد روضه خواني محرم به او گندم مي دادند وبين اهالي روستا سرشکن مي شد ونيز علاوه بر آن به معلم مکتب خانه که آخوند روستا هم محسوب مي شد ، هرسال در بهار يک بار شير گله ي روستا اختصاص به وي داشت واتفاق مي افتاد که زمين براي کشت خربزه و…نيز به او واگذار مي شد وهر خانواده اي يک جفت گاو در يک روز براي کار روي زمين آخوند مجانا در نطرگرفته مي شد

بايد اين را اضافه کنم که ملا سيف اله کم مطالعه بود واغلب روضه هايش را در مجالس تکرار مي کرد وخيلي از مردم غالبا روضه هاي اورا ازحفظ بودند.

بچه ها از چه سني و تا چه سني درمکتب خانه درس مي خواندند ؟

حساب دقيقي نداشت ،از شش سالگي وگاهي تا جواني ، يادم هست حتي دونفر کاملا بزرگسال از يکي از روستاهاي مجاور براي يادگيري قرآن به مکتب روستاي ما مي آمدند . مدت مکتب خانه از طرفي بستگي به توان يادگيري فرد هم داشت .بعضي قرآن خواندن را درمدت يک سال تمام مي کردند وبقيه اش پرداختن با خواندن کتابهاي مختلف و نوشتن وخطاطي بود وبرخي  از محصلين چندين سال يادگيري قرآن وخواندن ونوشتن طول مي کشيد ودست آخر هم کامل نبودند.

تنبيه درمکتب خانه چگونه بود ؟شما هم تنبيه شديد؟

در مکتب خانه هرکسي تشکچه اي داشت ومعلم در صدر مکتب خانه مي نشست وچوب بلندي دردست داشت وبا آن بچه ها را کنترل مي کرد. البته آخوند ما معمولا کسي را براي درس تنبيه نمي کرد ولي براي کارهاي انضباطي واين که درخارج از مکتب خانه کسي کار خلافي انجام ندهد براي پسرها از چوب وفلک استفاده مي کرد که وسيله اي بود چوبي که پاي خاطي را به آن مي بستند ويک نفر هم با چوب به کف پاي او مي زد . درمورد تنبيه دختران  هم معلم ما دستگاهي چوبي داشت که براي صحافي کتاب استفاده مي کرد وداراي پيچي بود که  دوتخته صحافي را به هم سفت مي کرد که  وي با نشان دادن اين دستگاه به دختران مي گفت اگر کار خطايي انجام دهيد دستان تان را لاي اين دستگاه قرار مي دهم وپيچش رامحکم مي کنم .البته بيشتر سعي مي کرد بترساند . بايد بگويم من در دوره مکتب خانه هيچ گاه تنبيه نشدم .

روش کار و تدريس درمکتب خانه چگونه بود؟

درآموزش قرآن ، ابتدا معلم آيات را شمره وبا تاني مي خواند وبچه ها تکرار مي کردند وهنگام تکرار براي تمرکز بيشترخود را تکان هم مي دادند . البته بعد از معلم بچه هاي سطح بالاتر وقديمي به نوآموزان درس مي دادند . معمولا آموزش اذان هم درمکتب خانه انجام مي گرفت ودو نفر از بچه ها اذان مي گفتند وبقيه گوش مي دادند وتمرين مي کردند،خيلي اوقات مقابله قرآن هم بين بچه ها بر پا مي شد.

چه زماني بچه ها به معلم مکتب خانه هديه مي دادند؟

معمولا قرارداد بود ومرسوم  بود وقتي فردي به سوره مشخصي مي رسيد براي معلم هديه مي آورد ودر حضور محصلين آن را به استاد مي داد تاديگران هم ياد بگيرند وتشويق شوند .البته خود معلم هم اين قضيه ي هديه را به گونه هاي مختلف به محصلين ياد آور مي شد . گفتني است روزي که محصلي براي آخوند هديه مي آورد ،مکتب دار مکتب را در آن روز زودتر از هميشه تعطيل مي کرد.

«سرکتابي» هم هديه ديگري بود که بعد از دودور کردن قرآن  و زماني که از قرآن خواندن تکميل مي شد ونوبت کتا ب خواندن مي شد معلم از از بچه ها سرکتابي طلب مي کرد . ونيز زماني هم که به بچه ها مي خواست نوشتن ياد بدهد از آنها شيريني طلب مي کرد وبه قول شاعر:

اولين سرمشق شيريني بود

کله هاي قند درسيني بود

 از دوران مکتب چه خاطراتي در ذهن تان هست ؟

در مکتبي که ما درس مي خوانديم غير از من وبرادرم دو برادر ديگر که پسر بزرگ روستا يمان بودند هم درس مي خواندند ولي توفيقي در يادگيري نداشتند .يادم هست که پدر آنها روزي به مکتب خانه  آمد وبا اعتراض به مکتب دار گفت چرا درس هايي را که به اين دو برادر مي دهي به فرزندان من نمي دهي ؟ آنها همه چيزرا مي دانند وبچه هاي من نمي دانند ،اين درحالي بود که آموزش ها يکي بود .

خاطره ديگر اين که روزي پدر يکي از بچه ها به مکتب خانه  وارد شد وديد جاروي اتاق مکتب دار روبه بالا در کنج مکتب خانه قرار گرفته ، ايشان با ديدن اين جاروي سربالا با تعرض وخشم آخوند مکتب خانه را خطاب قرار داد که تو از قصد اين کار را انجام داده اي تا من بميرم وتو برايم روضه بخواني وپول کسب کني !

وسايل نوشتاري آن دوره در مکتب چه بود ؟

درابتدا کاغذ خيلي کم بود وما لوح حلبي داشتيم که با قلم ني وجوهر روي آن براساس سرمشق معلم مکتب خانه تمرين مي کرديم وسپس آن را مي شستيم ودوباره تمرين مي کرديم .بعدا پدرمان طبق هاي کاغذي بزرگ برايمان مي خريد که آن را هشت لا مي کرديم ومي نوشتيم وبعد هرجا سفيد بود پر مي کرديم به گونه اي که جاي سفيد در کاغذ مشاهده نمي شد.

وکمبود وسايل آموزشي طوري بود که در شعر شاعران هم موج مي زد :

 

قلم لوح ومرکب دود وکاغذ خس

به اين اسباب ناقابل چگونه خط نويسد کس

چه کتاب هايي را در دوره مکتب خانه بعد از خواندن قرآن مرور مي کرديد محتواي آن ها چه بود ؟

کتاب ها مختلف ومتنوع بودند . شامل : نصاب الصبيا ن نوشته ابونصر فراهي ، موش وگربه نوشته عبيد زاکاني ،کتاب صد کلمه اميرالمومنين ،شيخ ابوالپشم ،کتاب جودي و صرف مير وشرح امثله و…

کتاب نصاب الصبيان معلومات عمومي و آموزش کلمات عربي به فارسي از طريق شعر بود . به عنوان نمونه ماه هاي قمري  را درقالب دوبيت اين گونه آورده بود :

ز محرم چو گذشتي بودت ماه صفر

دو ربيع و دو جمادي زپي همديگر

رجب است از پي شعبان، رمضان و شوال

پس به ذي‌قعده و ذي‌حجه بکن نيک نظر

يا در مورد سالهاي دوازده گانه حيواني بيان مي کرد:

موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار

زين چهار چو بگذري نهنگ آيد و مار

آنگاه به اسب و گوسفند است حساب

ميمون و مرغ و سگ و خوک آخر کار…

کتاب شيخ ابوالپشم نوشته ي ابوالبرکات به شعر بود . اين کتاب علاوه بر اين که طنز بود به معرفي مشاغل آن دوره به نوآموزان  وخوانندگان مي پرداخت.

کتاب صرف مير آموزش قواعد زبان عربي بود که تا چند سالي پيش هنوز هم طلاب آن را که در صرف ونحو عربي بود مطالعه مي کردند .در آغاز اين کتاب آمده بود که :

هرکه خواند صرف مير را

بشکند صد قفل وزنجير را