روزي با نان آوران ديروز و گوشه نشينان امروز
روزي با نان آوران ديروز و گوشه نشينان امروز

اينجا آخر دنياست؟ روزي با نان آوران ديروز و گوشه نشينان امروز «يک کاري کن منو از اينجا ببرن» به طرف صدا بر مي گردم. پيرمردي سفيدرو، مرا خطاب قرار داده بود. مي گويم: « چرا حاج آقا؟ اينجا سخت مي گذره؟» سرش را پايين مي اندازد و مي رود. از ديگري سوال مي کنم. […]

اينجا آخر دنياست؟

روزي با نان آوران ديروز و گوشه نشينان امروز

«يک کاري کن منو از اينجا ببرن» به طرف صدا بر مي گردم. پيرمردي سفيدرو، مرا خطاب قرار داده بود. مي گويم: « چرا حاج آقا؟ اينجا سخت مي گذره؟» سرش را پايين مي اندازد و مي رود. از ديگري سوال مي کنم. با لهجه محلي مي گويد: «منو پسرم اينجا آورده، جاي خوبيه، با کمي مکث مي گويد؛ از خونه بهتره.»

شايد کمتر کسي نهم مهرماه را به نام روز جهاني سالمند بشناسد؛ درست مانند اين مرکز که به گفته مديريت آن، مغفول مانده است. کيلومتر 12 جاده باغرود، ابتداي روستاي فرخک، موسسه توانبخشي و نگهداري سالمندان معلول، 2 (3)(ع)

از سالمندي ديگر اجازه مي خواهم که عکس اش را بگيرم، به دوربين مي خندد و مي گويد: «ما ديگر آخر عمرمان است، عکس مان براي چيست؟!» پيرمردي ديگر را مي بينم که برگ هاي روي زمين را جارو مي زند و به سراغ باغچه ها مي رود، مدير مر کز توضيح مي دهد که اين آقا به باغباني علاقه نشان مي داد، ما هم دستش را باز گذاشتيم تا راحت باشد.

با راهنمايي مدير مر کز داخل مي شوم. هواي گرفته و محبوس، آزار دهنده است، وضعيت تهويه را سوال مي کنم، ابوالفضل سعيد، مدير موسسه مي گويد: تهويه دائما روشن است ولي کثرت افرادي که کنترل اجابت مزاج ندارند، همراه بوي مواد شوينده، کار را سخت تر کرده است.

تعدادي از سالمندان در سالن نشسته اند و از حضور ما که انگار برايشان تنوع کوتاه مدتي به حساب مي آيد، استقبال مي کنند. عکس که مي گيرم، تشکر مي کنند. وارد اتاق ها مي شوم، بعضي هايشان که دراز کشيده اند بلند مي شوند و به گرمي خوش آمد گويي مي کنند اما برخي هم پشت به ما که انگار پشت به دنيا، خوابيده اند و متوجه حضور ما نمي شوند. ديگري راديويي قديمي را بالاي تخت خود گذاشته و دو عدد سيب را با ظرافت روي آن قرار داده و عکسي به ديوار نصب کرده است و سوپي که مي خورد را به ما تعارف مي کند.

کف سالن سنگ فرش است و من تنها حريم شخصي افراد را همان يک تخت خواب مي بينم که شايد ملزم شان مي کند دائما بخوابند، برايم اين سوال پيش مي آيد که «آيا اينجا، خانه آخر دنيا است؟!»

به دفتر مديريت مي روم تا طي مصاحبه اي، از وضعيت اداره مرکز و نيازهاي آن بپرسم.

ابوالفضل سعيد با بيان اينکه اين مرکز به صورت هيئت امنايي اداره مي شود، تصريح مي کند: در شهريور ماه سال 75 با کمک سازمان بهزيستي و خيرين در زميني به مساحت 5000 متر مربع با زير بناي 1500 متر افتتاح گرديد و در حال حاضر به 72 سالمند و معلول بي پناه 60 تا 110 ساله، به صورت شبانه روزي سرويس دهي مي کند. وي تعداد افرادي را که آزاد پذيرش شده اند 4 يا 5 نفر اعلام مي کند که يا بازنشسته بوده و حقوقي دارند و يا خانواده تمکن مالي لازم را دارد که ماهانه مبلغ 670 هزارتومان پرداخت مي کنند.

وي ظرفيت پذيرش را 80 نفر اعلام مي کند و اضافه مي کند: حدودا نيمي از اين افراد مجهول الهويه يا بلاصاحب اند و برخي از آنها دچار زوال عقل هستند و نمي دانند اهل کجايند و يا گم شده؛ شايد هم عمدا رها شده اند که پذيرش اين ها از طريق مراجع قضايي و سازمان بهزيستي انجام مي شود.

سعيد با بيان اينکه طبق آيين نامه بهزيستي به 80 درصد، يعني 64 نفر، مبلغ 310 هزارتومان در ماه از طريق بهزيستي يارانه تعلق مي گيرد، افزود: بقيه بودجه هم از طريق مشارکت هاي مردمي و خيرين، نذورات و … تامين مي شود.

وي اضافه مي کند: اگر کمک هاي مردمي نمي بود، اداره مرکز با مشکلات زيادي مواجه بود، الان که جاده هم خراب شده و تا درست شدن زير گذر، اين مرکز غريب واقع شده است.

مدير مرکز ادامه مي دهد: در حال حاضر به ملحفه و لباس شديدا نياز داريم زيرا لباسها و ملحفه ها دائما به خاطر رعايت مسائل بهداشتي ضد عفوني مي شود و پارچه آن پس از مدتي مقاومت خود را از دست مي دهد.

وي در رابطه با خدمات پزشکي چنين توضيح مي دهد: مددکاران و پرستاران ما به صورت قرار دادي که با شرکت ها مي بنديم فعاليت مي کنند و پزشک و روانشناس به صورت داوطلب از همان ابتدا داشتيم. ويزيت پزشک هفته اي دو بار و پرستار به صورت تمام وقت سرويس دهي مي کند. فيزيوتراپ هم داشتيم اما به دليل فاصله مکاني و هزينه هاي رفت و آمد، ديگر نيامد. با اين حال هر شش ماه آزمايش کامل انجام مي گيرد و فشارخون مرتب کنترل مي شود و از آنجا که سرماخوردگي در اين سن خطرناک است و در صورت ابتلاي يک نفر، به همه سرايت مي کند، هر ساله براي پيشگيري از آنفولانزا، واکسيناسيون از طريق دانشکده علوم پزشکي به صورت رايگان انجام مي شود.

اين مقام مسئول در پاسخ به اين که آيا اين محيط بيمارستان مانند، افراد را ملزم به خوابيدن دائمي نمي کند، چنين توضيح مي دهد: کسي که نگاه گذرا داشته باشد گمان مي کند اين شيوه زندگي به گونه اي است که دائما روي تخت خواب هايشان دراز کشيده اند و گويا منتظر مرگ هستند اما نبايد مشکلات حرکتي اين ها را ناديده گرفت، در اين مجموعه 20 يا 25 نفر مي توانند از تخت بلند شوند و بيرون بيايند ولي اکثرا متکي به تخت و افتاده هستند. موقع برگزاري دعاي کميل و ندبه در راهرو قالي پهن مي شود، در عين حال نشستن و برخاستن براي اين ها سخت است. يک بار به همه کمد مخصوص داده شد که در هر بازديدي ميوه، شيريني و ساير مواد خوراکي و غير خوراکي را داخل کمد مي گذاشتند و درش را هم قفل مي کردند که بعد از مدتي مامن سوسک و مگس و آلودگي مي شد. ناچار شديم کمدها را جمع کنيم. يخچال هم که در هر اتاقي گذاشته شد ممکن بود به دليل حواس پرتي يک نفر ميوه ديگري را بردارد و اعتراض و مسائل پس از آن به وجود مي آيد. به همين دليل يخچال عمومي و کنترل آن با مددياران است. سعيد ادامه مي دهد: زماني تصميم گرفتيم براي تلطيف روحيه سالمندان يک نرم آهنگي را براي همه پخش کنيم، که يکي از آنها که قبل روحاني بوده معترض شد! و خواست که صداي قرآن و اذان را پخش کنيم.

با توجه به تعداد کم اتاق ها و حضور 8 تا 16 نفر در هر اتاق، اين سوال پيش مي آيد که اگر تفکيک پذيري بالاتر رود، مشکلات ياد شده کم مي شود، سعيد پاسخ مي دهد: اين مکان در ابتدا به صورت مجتمع خدمات روستايي ساخته شده بود و زماني که نياز به سراي سالمندان احساس شد، اينجا را به عنوان مکاني خوش آب و هوا انتخاب کردند و گسترش دادند. به همين دليل اتاقها ظرفيت هاي متفاوتي دارند. وي اضافه مي کند: ارديبهشت سال گذشته زميني در شهرک قدس، براي ساخت سراي سالمندان آقايان، کلنگ زني شد ولي متاسفانه کلنگش را زدند و همزمان تعهداتي در همان روز داده شد ولي متأسفانه تا کنون اجرايي نشده است.

وي در پاسخ به چگونگي سرگرمي، برگزاري اعياد يا مراسم مختلف پاسخ مي دهد: قبلا در مناسبت هاي مذهبي، روز پدر، روز سالمند، از مردم دعوت مي کرديم خيلي هم استقبال و کمک مي شد. ولي با باز شدن مراکز مشابه حضور مردم کمرنگ شد. وي اضافه مي کند: معمولا اگر مردم نذري دارند به نزديک ترين مکان مراجعه کرده و ادا مي کنند و اينجا به دليل بعد مسافت متاسفانه مغفول مانده است.

وي در توضيح به جو ساکت و فاقد برنامه هدفدار مي گويد: در اين مجموعه بيشتر افراد جسما ناتوانند و از برنامه هاي مشارکتي هم استقبال نمي کنند. مواقع نظافت کلي همه را به محوطه هدايت مي کنيم ولي به محض اينکه کار نظافت تمام و در باز مي شود همه مي خواهند با شتاب به اتاق و تخت خود بروند؛ شايد يک دليل آن تمايل به مالکيت تخت و وسايلشان باشد. به عنوان مثال براي تحرک بيشتر از کسي که سيگار مي کشد، خواسته مي شد سه دور حياط را راه برود تا سيگار دريافت کند. مدتي دانه هاي تسبيح آورديم تا تسبيح درست کنند يا با کارخانه کليد پريز قرار گذاشتيم پيچ بندي ساده را به افراد مرکز بسپارند، ولي استقبال نمي شد.

وي ادامه مي دهد: امسال آن تعداد از سالمندان که توانمند بودند را به اردوي يک هفته اي شمال برديم و اردوهايي مثل دربهشت و خيام و عطار داشته ايم.

وي در رابطه با چگونگي تفکيک شدن افراد مرکز با توجه به وضعيت جسماني متفاوت و يا ابتلا به درجات مختلفي از آلزايمر و اختلال حواس مي گويد: در ابتدا افرادي که وضعيت بدتري داشتند و بايد پوشک مي شدند را در اتاقي گرد آوري کرديم اما چون سرويس دهي شيفتي است، هر مددياري که رسيدگي به اين اتاق نوبتش بود سعي مي کرد مرخصي بگيرد! وي اضافه مي کند: افرادي که توانايي بالاتري دارند و نماز مي خوانند جدا هستند و بيماران آلزايمري هم اگر در حد پرخاشگري و ديگر آزاري باشند، مکان نگهداري از آن ها اينجا نيست و بايد به مراکز مخصوص مراجعه شود.

وي در رابطه با برنامه غذايي چنين توضيح مي دهد: برنامه غذايي، طبق مصوبه سازمان بهزيستي کشور ارائه مي شود و گاه بر اساس طبع مردم شهرستان تغيير مي کند مثلا در تابستان آب دوغ خيار يا خورش گوجه بادمجان ارائه مي شود که خيلي دوست دارند و اگر سالمندي رژيم غذايي خاصي داشته باشد اعمال مي شود.

وي با اذعان به اينکه روابط عمومي مرکز ضعيف است، از همه ارگانها خواست که در اطلاع رساني نيازهاي اين مرکز به خيرين، همراهي کنند. وي ملاقات عموم را صبح و بعدازظهر آزاد اعلام کرد.

به نظر مي رسد براي بسياري از خيرانديشان که در جست و جوي مکان مطمئني براي انجام نيات خير خود هستند، اينجا سرشار از نياز و استحقاق است.

شماره حساب: 50/16747829 بانک ملت شعبه خيام مرکز توانبخشي علي بن ابي طالب(ع)

تلفن تماس: 90- 42443289