برخی بلند کردنش را افتخار میدانند و به تیغههایش مینازند، برخی دیگر برای به دوش کشیدنش معرکه راه میاندازند و دعوا میکنند و حتی خون هم میریزند. برخی هم علم و علامتشان را روی گاریهای کوچک چرخدار میگذارند و فقط آنها را هل میدهند تا نه زورآزمایی صورت گرفته باشد و نه دعوا مرافعهای. اما […]
برخی بلند کردنش را افتخار میدانند و به تیغههایش مینازند، برخی دیگر برای به دوش کشیدنش معرکه راه میاندازند و دعوا میکنند و حتی خون هم میریزند. برخی هم علم و علامتشان را روی گاریهای کوچک چرخدار میگذارند و فقط آنها را هل میدهند تا نه زورآزمایی صورت گرفته باشد و نه دعوا مرافعهای. اما در دهههای پیشین نه کمربندی بود و نه حمایلی، علامتها هم نهایتا پنج تیغه بودند و نیمه سنگین. برخیها یک شال به کمرشان میبستند و آن را محکم میکردند، زیر علم که میرفتند وقتی به جمعیت عزادار دیگری میرسیدند، سر تعظیم فرود میآوردند تا تیغههای علامتشان هم مقابل دیگر عزاداران قد خم کند. آن روزها علمکشی و علامت بلندکردن تنها مخصوص هیاتهای عزاداری ابا عبدا… الحسین (ع) بود. اما حالا نه تنها برای هیاتهای مذهبی که برای تشییع جنازه ی آدمهای نامی و نامور هم علم اجاره میکنند.
به راستی این علمات ماجرا ساز از کجا وارد مراسم و شعائر دینی ایرانیان شده است؟ علامتهایی که تاریخچهشان ارتباط چندانی با دین اسلام و حتی ایران باستان هم ندارد و با مکتب انسان ساز اسلام زیاد آشنا نیست، از دریچه کدام پنجره باز به خانه ایرانیان راه پیدا کرده است.
علم : پرچم ، نشان لشكر ، بيرق ، آنچه به سر نيزه بندند ، درفش و در اصطلاح عزاداري حسيني نام علم و علامت خاصي است كه هر هيئت و دسته ، ويژه خود دارد و آن را از دستههاي ديگر متمايز ميسازد. «فرهنگ دهخدا جلد 32»
علامت : صليب مانندي كه بر چوب يا آهن افقي كه از آن از سوي پايين شالهاي ترمه آويزند و سوي زير لاله و تنديسهايي از مرغ وپرنده روي آن نصب كنند و در ميانه از فلز طويل دارد و بر نوك آن فلز ، پر يا گلوله اي از شيشه الوان نصب كنند و اين زبانه هاي فلزي كه به تيغ مشهور است سه يا پنج باشد كه ضمناَ قدمت آن به سلاطين قاجار مي رسد. «فرهنگ دهخدا جلد 32»
عقیده بر این هستند که علامت و علم و رواج شکل ظاهری و کنونی آن به دوران پس از صفویه باز میگردد، اماتاریخچه علامت در ایران با شکلی غیر از اینکه الان رایج و متداول است، به دوران ایران باستان و ایران پیش از اسلام باز میگردد.در آن زمان وقتی قرار بود یک مراسم آیینی در محلهای برگزار شود، ایرانیان یک چوب نسبتا بلند را به تکه پارچههایی میآراستند و آن را به طور عمودی در کنار دیواری قرار میدادند تا آنهایی که میخواهند در این مراسم شرکت کنند، گمراه نشوند.
طبق اسناد ومدارک اولین علامت در دوره آل بویه که از شیعیان بوده اند درست شده وبعدها هم «آق قویونلوها» و «قره قویونلوها» علامت عزاداری را شکل و شمایل دیگری بخشیدند و در زاداریهایشان از آن استفاده کردند. قدیمی ترین علمهای ایرانی در موزه توپ قاپی استانبول نگهداری میشود. این علمها از غنایم جنگی است که پس از تصرف شهر تبریز توسط سپاهیان عثمانی، شاه سلیم آنها را به استانبل منتقل کرد.این علمها پس از رواج شیعه در زمان شاه اسماعیل مورد استفاده دسته ها قرار میگرفت.(رضا صالحی پژوه ،روزنامه قانون -26/8/92)
صفر علي بهرام نياكان ملقب به فولادگرکه خود علم ساز است، بر اين باور است كه علم، نشان دهنده يك قبيله و طايفه است. و استفاده از علم به دوره سلطان محمود غزنوي برمي گردد. زماني كه او به سمت ارمنستان رفته بود، مي بيند آنها به نشان مكتبشان با خود صليب حمل مي كنند، سلطان محمد غزنوي نيز با خود مي گويد ما كه مسلمانيم و آخرين دين دنيا را داريم ،چرا نمادي از مكتب خودمان نداريم؛ بنابراين به اصفهان مي آيد و به فولادگرها مي گويد نمادي بسازند كه سمبلي از قدرت، شجاعت و مكتب اسلامي باشد. در آن زمان هنرمندان مي آيند و يك تيغه كوتاه مي سازند كه روي آن آيات كوتاه قرآني نوشته شده بود. زير آن نيز يك شش گوشه مي سازند به نيت شش گوشه قبر حضرت آقا سيدالشهدا و زير آن نيز يك گوي گرد مي گذارند به عنوان نمادي از كره زمين و دوتا شير نيز دو طرف تيغه مي گذارند كه نماد قدرت است، در واقع اين ساخته نشان لشكر سلطان محمود غزنوي مي شود. وقتي به دوره صفويه مي رسيم، شاه عباس اول اين نشان مكتبي را از لشكر درمي آورد و مي برد در جمع خانه تا به عنوان طوق (يك تيغه را طوق مي گفتند) در ايام محرم شور و حالي به جماعت بدهد. در زمان قاجار، تركيب و شكل و شمايل آن عوض مي شود و علامت ها هر روز به همت هنرمندان ايراني سنگين تر و نشانه هاي بيشتري به آن افزوده شد به طوري كه يك تيغه به سه تيغه، پنج تيغه و هفت تيغه تغيير مي كند. تعداد تيغه ها به نيت افراد بستگي داشت كه سفارش ساخت مي دادند كه هنوز هم ادامه دارد.( صفر علي بهرام نياكان ،علم کشی از لشکر محمود غزنوی تاعزاداری حسینی، سایت تبیان سمنان ،پایگاه اطلاع رسانی اداره کل تبلیغات اسلامی استان سمنان)
نكته قابل توجه و مغفولي كه توجه به آن كليد حل معماست و ريشه تمامي اين مسائل ميباشد اين است كه علامتهايي كه هر چند به قول مورخين تاريخچه آن به دوران گذشته ایران برميگردد اما ريشه اصلي آن را بايد در مسيحيت جستجو و پيدا كرد .
شاه عباس دوم صفوی وزير روضه خواني و تعزيه داري خود را به اروپاي شرقي ميفرستد كه در رابطه با مراسم ديني و تشريفات مذهبي آن جا تحقيق كند. وزير روضه خواني و تعزيه داري در رابطه با اين موضوع تحقيق كرده و بسياري از سنتها و مراسم جمعي مذهبي و تظاهرات اجتماعي مسيحيت و برگزاري و نقل مصيبتهاي مسيح و حواريون و شهداي تاريخ مسيحيت و نيز علائم و شعارهاي آنان و ابزارها و وسايل خاص اين مراسم و دكورهاي ويژه محافل ديني و كليسا را اقتباس كرده و همه را به ايران ميآورد و در اينجا به كمك وابستگان به رژيم صفوي ، آن فرمها و رسوم را با تشيع و تاريخ تشيع و مصالح ملي و مذهبي ايران تطبيق داده و به آن قالبهاي مسيحي اروپايي و محتواي شيعي ايراني مي بخشند بطوري كه ناگهان در ايران سمبلها و مراسم ، مظاهر كاملاً تازه اي كه هرگز نه در مليت ايران سابقه داشت و نه در دين اسلام و نه در مذهب شيعه ، بوجود آمد.
مراسمي از نوع تعزيهگرداني ، شبيهسازي ، نقش و علم و كتلسازي و پردهبرداري و شمايلكشي و معركهگيري و زنجيرزني و تيغزني و موزيك و سنجزني و تعزيهخواني و فرم خاص و جديد و تشريفاتي «مصيبخواني» و «نوحه سرايي جمعي» كه اكثر آن تقليدي است. و حتي گاه به قدري ناشيانه اين تقليد را انجام دادهاند كه شكل صليب را هم كه در مراسم مذهبي مسيحيها جلوي دستهها ميبرند،صفويان بدون اينكه كمترين تغييري در آن بدهندآن را به ايران آوردهاند و امروزه هم بدون توجه بشكل رمزي و مذهبي آن در مسيحيت ، جلوي دستههاي عزاداري راه ميبرند و همه ميبينند كه شاخصة نمايان هر دسته سينه زني همين صليب جريده است . در عين حال در نظر هيچكس معلوم نيست براي چيست و هيچكس از آنهايي هم كه آن را ميسازند و حمل ميكنند نميدانند براي چه چنين ميكنند ؛ اما با اينكه اين جريده در ميان ما هيچ مفهومي ندارد و كاري نميكند همه شخصيت و عظمت و افتخار يك دسته به همان جريده اش مي باشد وهمه اختلافات هم بر سر جريده ميباشد.
ارزش و اعتبار و شكوه و فداكاري ، اندازه ايمان و شور ديني يك دسته به بزرگي و سنگيني و زيبايي و گراني جريده اي است كه در جلوي آن دسته حركت مي كند و جالب در اين جاست كه جريده نه تنها همان شكل جريده مسيحيت است بلكه لفظ آن هم همان اسم صليب است كه همراه مسمي از اروپاي شرقي و از زبان لاتين به فارسي آمده است چون لفظ جريده نه در فارسي و نه در عربي با اين شكل هيچ مفهومي ندارد و همه مي بينند كه جريده با همان شكل به ايران آمده است لفظ جريده نيزهمان جروئيده و به معني صليب است. ( مرتضي ملايي،چكامه هايي پيرامون علم وعلامت هاي عزاداري-سامانه اطلاع رسانی تشکلهای دینی)