دکتر مصدق روزی در زندان از شهامت وبزرگواری مادرش نجم السلطنه تعریف می کرد.او گفت : برای اولینبار مرا از اصفهان به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب کرده بودند. سن من به نصاب قانونی نرسیده بود و من هم اعلام قبولی نکرده بودم. ولی یکی از روزنامهها با عبارات زننده نسبتهای ناروا به من داده بود که از شدت حملات ناجوانمردانه، تب کرده و بستری شدم. مادرم سررسید، پرسید چته، این وقت روز خوابیدهای؟ روزنامه را دادم و گفتم ببین چه نسبتهای بدی به من داده است. مادر مختصرا خواند. روزنامه را پرت کرد و با تشر گفت برای همین تب کردهای؟ گفتم بلی. با نوک پا چندبار به پایم کوبید و با تشدد و بیان اصطلاح خاصی گفت: پاشو! پاشو! اگر طاقت این حرفها را نداشتی، چرا حقوق خواندی، میخواستی طبیب بشوی! وبعد اضافه کرد : قدر وقیمت هرکس دراجتماع به اندازه زحمت ومشقتی است که در راه آن اجتماع ومردم متحمل می شود.
جلیل بزرگمهر،دکتر مصدق دردادگاه تجدید نظرنظامی، شرکت سهامی انتشار،تهران ۶۵فص۸۳
به اشتراک بگذارید: