این شرحِ بی نهایت کز حُسن یار گفتند
حرفی است از هزاران ،کاندر عبارت آمد
بیست و پنج سال سکوت علی (ع)، سکوتی است که هم شیعیان دربارهاش سکوت کردهاند و هم محققین اهل سنت، و این سکوت ها باعث شده که ارزش علی وبزرگترین تَجلی علی و شهامت علی و فدا کاری علی و حق پَرستی او، در اذهان و افکارِ مردم روشن باشد.
این است که امروز می بینیم حتی پیروانش در این باره که علی به جای پیغمبر در مکه خوابیده، این همه تکرار و تجلیل می کنند،در صورتی که درست است که این فداکاری بزرگی است، اما نه برای علی، و حتی درباره اینکه درِ بزرگ خیبر را از جا کنده و سپَر قرار داده، به عنوان سمبل شهامت علی این همه مبالغه می کنند و ارزش و نقش آن را به رُخ افکارِ عمومی می کشند، اما از بزرگترین دوره و سختترین رسالت علی که سکوت او است، سخنی به میان نمیآورند.علی به خاطرِ وحدت اسلام حکومت آنها را تحمل کرد وسکوت نمود…
پس از سکوت بیست و پنجساله، دوره ی پنج ساله ی حکومت برای عدالت آغاز می شود.خودش از همان اول اعلام کرد و گفت من دیگر از این حکومت و امارت بر شما بیزارم، اما فکر کردهام که این قدرت را به دست گیرم، شاید بتوانم حقی را، از این حقهایی که به زانو فرو افتادهاند، برپا دارم و یا باطلی را، از این باطلهایی که بر پای ایستادهاند، از پای دراندازم…
پنج سال مبارزه علی، برای تحقق عدالت است، زیرا که در این جا مشرک نیست تا برای مکتب مبارزه شود، و مُنافق و رِند وخَر مقدس است که علی باید با اینها در جمل و صفین و نَهرَوان بجنگد ودرجَمَل از همه مشکل تر.در صفین قیافههای شناخته شده و پلیدِ بنیامیه هستند که با علی می جنگند و در نَهروان قیافههای ناشناخته مقدس ماب مؤمن. اما در جمل کیست؟ عایشه اُمُ المؤمنین است و طلحهُ الخیر و زبیر نواده ی عبد المطلب، یعنی بزرگ ترین شخصیتهای اسلامی.این مبارزه غیرِ قابل تحمل است، تکان دهنده است، حتی برای پیروِ علی که همراهِ او به جنگ آمده است. یکی از سربازان علی به عنوان اعتراض به او می گوید که اگر تو نصیحت کردی وآنها را به صلح دعوت نمودی و زیرِ بار نرفتند، چه کار میکنی؟علی پاسخ می دهدکه با آنها می جنگم. سرباز با تعجب می پرسد که حتی با اُمُ المومنین و طلحه و زبیر می جنگی؟ مگر ممکن است که اینها بر باطل باشند؟علی در اینجا جملهای دارد که طه حسین می گوید: «در زبان بشر از وقتی که سخن گفتن پدید آمده است، جملهای به این عظمت به وجود نیامده است»، و آن جمله اینست که میگوید:»تو حق را به مرد می سنجی، یا مرد را به حق؟»، حقیقت را از روی شخصیتها تشخیص میدهی و یا شخصیتها را از روی حقیقت؟
حق برای خودش مِلاکی دارد که آن، شخصیت ها نیستند، پارسایان نیستند و برای تشخیص باید به آن ملاکها برگشت و شخصیت ها را با آن سنجید.میبینیم که علی در هر سه نقشش قهرمان مطلق است. مطلق برای مکتب: هیچ کس نتوانست نقش او را، حتی مشابه و معادل او در آن بیست و سه سال داشته باشد.مطلق برای تحمل: هیچ کس نتوانست بیست و پنج سال سکوت را تحمل کند، نه از مُعانِدین و نه از مُخالفین و نه از دوستان خودش، حتی ابوذر نتوانست تحمل کند و فریاد زد.و مطلق در عدالت سخت:که نه تنها بر مخالف و نه تنها بر آن چریدههای مزرعه سبزِ عثمان بلکه بر برادرش نیز قابل تحمل نبود.این است که امروز روشنفکرِ جامعه اسلامی، از هر مذهب و مکتبی که باشد، همین قدرکه آزاده وآزادی خواه و ضدِاستعمار و ضدِ تبعیض باشد، به علی نیازمند است. زیرا که امروز جامعه اسلامی ایمانش را از دست داده، هدفش را از دست داده، جوشش اعتقادی در میان اندیشههایش مُرده و بنابراین به مکتب نیازمند است.این است که: به «علی» احتیاج دارد.
به اشتراک بگذارید: