توضیحاتی در تکملهی یادداشت آقای کاکلی
یغما قبل از اینکه یک شاعر باشد یک انسان بود
ضمن سپاس از مدیران هفتهنامهی وزین و پرمخاطب «خیامنامه» که نظرات و دیدگاههای مختلف در زمینههای گوناگون را بازتاب داده و «اسباب تردد خردمندان» را فراهم میآورند.
در شمارهی ۲۶ مرداد آن نشریهی محترم، مطلبی از آقای مهدی کاکلی، شخصیت فرهنگی و فرهیختهی شهرمان با زیر عنوان «نگاهی کوتاه به سه مجموعه شعر از یغمای نیشابوری» به چاپ رسیده است که ارائهی توضیحاتی در خصوص این مقالهی ادیبانه را خالی از ضرورت نمیبینم.
– سخن ایشان در این مورد که «دیوان یغما، گردآورنده، ابوالفضل یغما…» در واقع همان کتاب مرحوم کاویانی است، کاملا صحیح است و اینجانب نیز دست کم در سه مورد در مقدمات آن مجموعه، این مطلب را یادآور شدهام. اما آنچه شاید ایرادی بر این بنده باشد و به جان میپذیرم این است که هنگام چاپ کتاب، مطالب صفحهای که برای عنوان آماده کرده بودم، در چاپخانه، دانلود نشد و ناگزیر، ناشر، خودش مطلب را شفاها بازنویسی کرد. در بازنویسی ایشان که غیر حضوری و در گفتگویی تلفنی انجام شد، مشارالیه، کلمهی گردآوری را در عنوان اضافه کرده بود که وقتی جلد چاپ شده را به بنده دادند، در جلد حذف و آن را دوباره چاپ کردم اما متن کتاب، قبلا چاپ شده بود و لاجرم صفحهی سفید عنوان، غیر قابل تغییر باقی ماند.
از سوی دیگر، در آن زمان که مرحوم کاویانی – که اجر و قدرش، نه در ادبیات، نه در مطبوعات، چنان که باید هر گز دانسته نشد – کار دیوان اولیه را انجام میدادند، مسئلهی گردآوری آثار، تقریبا به معاونت و مشارکت اینجانب و ایشان انجام شد، زیرا آثار یغما، بسیار پراکنده بود و همت والای آن مرحوم، برای گردآوری و بازخوانی آثار، کفایت نمیکرد.
همچنین، در جریان کار کتاب یاد شده، که سالها به طول انجامید، شبها و روزهای زیادی، بنده و ایشان در اتاق کارشان در دادگستری و در هفتهنامهی صبح نیشابور، به کار تصحیح و بازخوانی و ویرایش آثار و به بحث و گفتگو در باره محتوا و خوانش دستنویسها و شنیدهها گذراندیم و بارها و بارها مطالب را بازبینی کردیم.
در مراحل بعد، کار بازخوانی نسخ چاپی، و نگارش ویراستها، تعلیقات و توضیحات، علاوه بر آن مرحوم، توسط این حقیر انجام شد و بالاخره، بخشی از مقدمه نیز توسط این بنده، به رشتهی تحریر درآمد. اگر چه هر گز قصد کمدانی زحمات بسیار و همت والای آن مرحوم دانشور را نداشته و ندارم و همانگونه که گفتم، کلمهی گردآورنده نیز بر حسب یک سهو وارد کتاب بنده شد، اما یک نکتهی دیگر هم هست. بنده و سایر همکاران و دوستان مرحوم کاویانی، از زیادی احترام و ارجی که برای شخصیت و منش و تواضع و آرامش مثالزدنی ایشان قائل بودیم، اگر هم موردی بود که بر آن خردهای داشتیم، از سر شرم حضور، عنوان نمیکردیم. در زمان نهایی شدن کار کتاب هم، بنده نه در سامان دادن عنوان و مخلفات جلد و صفحات پیشین، نظری دادم و نه دخالتی کردم و البته ایشان هم چندان کرامت و بزرگی داشت که تنها به نوشتن «به کوشش سعید کاویانی» در پشت جلد بسنده کرد و ترجیح داد که اشارهای صریح به «گردآوری» نداشته باشد.
اما اگر از همهی اینها بگذریم و حتی آن خطای سهوی را هم عمدی بگیریم، باز هم در باب «گردآورنده» قصوری و نادانستگییی رخ نداده و عین واقع، گفته شده، چرا که بنده گردآور آثار به معنای اعم و اخص کلمه هم «مباشرتاً و معاونتاً» بودهام که البته اگر آقای کاکلی، مرا وادار به این محاجه نمیکردند، هر گز آن را عنوان نمیداشتم؛ از لطف و محبتی که مرحوم کاویانی در حق بنده و خانوادهی یغما در طول سالیان دراز روا داشتند و خدایش بیامرزاد که در عرصهی انسانیت و ایمان و درستکرداری و تواضع و دانش ادبی، مصداق «هزاران بیش» بود.
نیز در مقدمهی ویراستار دیوان ویراستهی خودم، به رسم ادب و قدرشناسی گفتهام که این کتاب حاصل تلاشهای جناب آقای عابدی و مرحوم کاویانی بوده است. و توضیحات وافی و کافی در این که، این حقیر چه سهمی در آن کتاب داشتهام، ارائه کردهام، چرا که عمر میرود و همهی ما به سرای باقی خواهیم رفت و چندان که نامردمی کنیم، علاوه بر عقاب الهی، مردمان، نام ما را فراموش نمیکنند و بر نیک و بد کردارمان، داوری خواهند داشت.
اما در ویرایش و تعلقه و حاشیهنویسی بر اشعار و تحلیل سبک و زندگی یغما، گمان نمیکنم کم گذاشته باشم و اگر فرصتهایی در آینده باشد، کاملتر نیز خواهد شد؛ به رسم وظیفه و گذاردن حق بنوت. همان مجلدات محدودی که از این کتاب به اکناف و اقطار کشور رسیده، موجبات سپاس اصحاب ادب بوده و بارها و بارها این حقیر را به گفتارهای شیرین و تمجیدهای بسیار نواختهاند که البته گفتن اینها را، موجب وهن خویش میدانم اما از گفتن آن چاره نیست که مردم بدانند که من کار خودم را به نحو احسن کردهام و بیش از این مقدورم نبوده است.
من در مقدمات مشروح دیوان، آنچه گفتنی در باب یغما و زندگی و اشعارش بوده را گفتهام و چیزی از حقیقت و واقعیت یغما نگفته نگذاردهام و اگر جایی، به سهو شتاب یا به علتی کمبها، افتادگی یا لغوی رخ داده – از قبیل غزلی که جناب کاکلی عنوان کردهاند – پوزش میخواهم.
اما لابد ایشان میدانند که در بازخوانی، تصحیح و ویرایش اشعار یک شاعر امی که هزاران صفحهی دستنویس متنوع و متفرق دارد و در این دستخطها، افتادگی و خطای سهوی و ادبی بسیار است، «هزار نکتهی باریکتر ز مو» هست که تشریح و توضیح آنها در این مقال نمیگنجد، و فقط به همان موردی که آقای کاکلی اشاره داشتهاند بسنده میکنم: در این غزل، عمدهی قوافی، اسم مصدر است و وزن «فعالت» دارد و کلمهی «عفت، عصمت» و مانند آنها در قافیه نمینشیند. ضمن اینکه سرودهی مورد اشاره، در سالهای پختگی شاعر، قلمی شده و بعید است که یغما چنین اشتباهی مرتکب شده باشد. از سوی دیگر، بنده به جهت اینکه سالهای سال، این اشعار را بارها و بارها از مرحوم یغما شنیدهام و خودم نیز در مقاطع مختلف راجع به این سرودهها با وی گفتگو کردهام، کاملا بر سبک و سیاق سخن یغما مسلط و واقفم و بر گزینشهای نامناسب، تغییرات سلیقهای و بداخلاقیهایی که دیگران در حق سخن وی روا داشتهاند، آگاهی دارم. لذا این ضبط را نزدیکتر به حقیقت میدانم.
اما از طرفی، نه تنها در مورد یغما و آن شاعر آمریکایی که ایشان مثال زدهاند – بلکه در مورد هیچ شاعر و نویسنده و هنرمند و سیاستمدار و دانشور دیگری هم هر گز و در هیچ زمانی نمیتوان به طور کامل مطمئن و موثق بود که آنچه از زندگی و آثار و گفتار و کردار او باقیمانده، عین حقیقت است.
در واقع هر یک از ما به سبب جایگاه فکری و موضع عقیدتی و انسانی خود، از اشخاص و ماجراهای تاریخی، در هر سطح و مرامی باشند، آنچه را که دلمان میخواهد تصویر میکنیم و هیچ استثنایی هم در میان نیست؛ یغما و غیر یغما هم فرقی ندارند. اما من در دیوانی که تعلیق و ویرایش کردهام تلاش داشتهام، هر چه ممکن است به واقعیت شاید نه چندان زیبای زندگی و شعر یغما، نزدیکتر شوم، اگر چه بسیاری از اهالی ادب و حتی دوستان و ادیبان، این کار را صواب نمیشمردند و نمیشمرند، اما من همیشه یک رئالیست باقی ماندهام و همینطور نیز خواهم مرد؛ یغما قبل از اینکه یک شاعر باشد یک انسان بود و اگر محفلی باشد و مناظرهای درافتد، بسیار سخن در باب زندگی و شعر و عرفان و دین و اعتقادات و منش و افکار و فرهنگ یغما دارم که خواهم گفت.
– در خصوص کتاب آقای محقق و آقای نوروز نیز، داستان فراتر از این سطور است و نقد و تحلیل کار ایشانها، زمانی و فضایی فراختر میطلبد و اگر مجالی بود در مقالی دیگر، دیدگاههای خود در باب این کتاب را به نظر خوانندگان گرامیتان خواهم رساند.
مختصر اینکه اگر قرار بود تمام اشعار، نوشتهها و جزئیات زندگی بزرگان ادب و هنر، چه در میان گذشتگان و چه از معاصرین، به زیور طبع و نشر آراسته شود، مسلما آن جایگاهی که امروز برای بزرگان این میدان قائل هستیم، موضوعیت نداشت و آجر پارههای نازیبا، ملاتهای ریخته و پاشیده و نخالههای بنایی، همه جا در اطراف کاخ زیبای ادبیات فارسی، خودنمایی میکرد. باشد تا این گفتار را در مجالی دیگر، پیگیرم.
بزرگمدار و پایدار باشید
نویسنده :ابوالفضل یغما
به اشتراک بگذارید: