سلام دوستان خوب و مخاطبین عزیز، یکی ازبحرانهای فکری والدینی که فرزند نوجوان دارند، روابطی است که متاسفانه به دلیل پیشرفت تکنولوژی وگسترش وسایل ارتباط جمعی بین دوجنس مخالف دراین سن به وجودآمده و روزبه روز درحال گسترش است .دراینجا به علل و عوامل گوناگونی که در بروز رفتارهای نادرست در روابط دختران و پسران نقش دارند وراهکارهای درمانی اشاره می گردد
بهطور کلی علل بروز رفتارهای نادرست در روابط دختر و پسر رامی توان به سه دسته زیر تقسیم کرد:
الف)نوجوان و افکار غیرواقعی او
ب)خانواده و شیوههای برخورد آنان با نوجوان
ج)شیوههای برخورد جامعه با نوجوان
نوجوان و افکار او
انسان در زندگی خویش پیوسته تجربیات تازهای کسب و شناختهای نادرست خویش را تصحیح میکند. سنین میانسالی و پس از آن، به انسان این امکان را میدهد که به واقعیات ذهنی خویش واقف شود و بپذیرد که آنچه را او میداند و میشناسد، تمامی واقعیت نیست. به این لحاظ است که انسان در میانسالی، اساسا با احتیاط سخن میگوید و با احتیاط عمل میکند
در سنین نوجوانی ما شاهد شکل دیگری از این مسئله هستیم. نوجوان به دلیل غلبه «خودمحوری شناختی» بر ذهنش، نمیتواند به آسانی در خصوص وجود یا فقدان شاخه های دیگری از واقعیت و با احتمال خطا بودن اندیشه خود، فکر کند. به سخنی دیگر نوجوان به آسانی نمیتواند از ذهن خویش خارج شود و ذهن دیگران را نیز در نظر بگیرد. به همین لحاظ است که در مورد اندیشه و باور خود مطلق عمل میکند و باور خود را تقریبا بهطور مطلق، درست میپندارد. همین مسئله باعث میشود که کمتر به عواقب عمل خویش و وقایعی که ممکن است در آینده، به وقوع بپیوندند، بیندیشد. به همین دلیل باید به لحاظ تربیتی مراقبت بیشتری نسبت به افکار و اندیشههای نوجوان اعمال کرد
خانواده و شیوههای برخورد
خانواده باید از طریق برقراری روابط صمیمانه وهمدلانه و نیز گفت وشنود زیاد با وی، در جریان محتوای فکری او قرار گیرد و بدون موضعگیری سریع و ناپخته در مقابل افکار نادرست وی، از طریق ارائه شواهد جانبی، نوجوان را به این فکر بکشاند که در مورد باورهای خویش بیشتر تامل نمایدو افکار نادرست خود را اصلاح کند
یکی از منابع بسیار مهم در تغذیه فکری نوجوانان، وجود افکار رایج بین آنان است. افکاری که معمولا در گفتگوهای خصوصی و گاه به صورت حرفها و مسائل پیش پا افتاده، ولی در عین حال قطعی، بین نوجوان رد و بدل میشود. این افکار معمولا به اطلاع مربیان، پدران و مادران نمیرسد. به این لحاظ برای آنان «نامرئی» است. این افکار درسهای نامرئی است که به شکل غیررسمی بین نوجوانان رد و بدل میشود و از طریق گفت و شنودهای مکرر، آنها را میآموزند و ماحصل آنها را به صورت راهنمای عمل، مورد استفاده قرار میدهند.
دست اندرکاران تعلیم و تربیت باید به اهمیت محتوای دروس نامریی و نیز نحوه شکلگیری و انتقال آنها در بین نوجوانان و میزان تضاد آنها با آموزشها و دروس رسمی و مرئی واقف باشند. باید پیوسته بدانند دروس نامرئی در مدرسهای به نوجوانان منتقل میشود که دیوار و کلاس بخصوصی ندارد. یعنی مدرسه هم نامرئی است.
شاید ارائه مثالهایی در این زمینه، بتواند در انتقال دقیقتر مطلب ما را یاری کند. نوجوان دختری ممکن است در جمع دوستانش بشنود که کسی میگوید: «فلانی خیلی بیعرضه است، جرات نمیکنه از یه پسر یه نامه قبول کنه یاپیامک بزنه» این جملهها به سادگی و به آسانی بین نوجوانان رد و بدل میشود و بدون هیچگونه استدلالی به دیگران منتقل میشود. که ملاک با عرضه بودن و یا ملاک بالا پریدن این است که دوست پسر و یا دوست دختر داشته باشی .
انتقال ارزشهایی در زمینه با غیرت بودن، خوش خلق بودن شجاع بودن و بسیاری ارزشهای دیگر در لابلای ارتباطات نامرئی منتقل میشود.در مورد روابط دختران و پسران نیز باورها و عقایدی وجود دارد که در مدرسه به طور نامرئی منتقل میشود و چارچوب عمل نوجوانان را میسازد. و با تاسف باید بگوییم که اکثر باورهای نوجوانان در مورد جنس مخالف و وظیفهای که در قبال آن دارند، از طریق مدرسه امابطور نامرئی وازطریق گروه همسالان به آنان منتقل میشود.
علیرضا حدادی
به اشتراک بگذارید: