حکیم خندان
ذیمقراطیسیا دموکریتوس (Democritus)
دموکریتوس فرزند هگسیستراتوس و زادگاه وى شهر آیدرا، شهرى کوچک در ساحل شمالى دریا اژه، بود. هرچند سال تولد وى به درستى مشخص نیست اما میتوان سال تولد وى را در حدود ۴۶۰ پیش از میلاد دانست. گروهى نیز سال تولد وى را هشتادمین المپیاد میدانند. گفته میشود وى عمرى طولانى داشته است و هنگام مرگ ۱۰۹ ساله بوده است و بدین ترتیب سال مرگش را حدود ۳۵۰ میدانند. درباره زندگى و رویدادهاى عمر وى گزارشهاى فراوانى در دست است که جز اندکى از آنها بقیه همه افسانه و ساختگى است و اصالت تاریخى ندارد. اما آنچه از این میان میتوان پذیرفت این است که وى در جوانى با لوکیپوس ارتباط داشته و نزد وى چیزهاى زیادى آموخته است. رویداد مهم در زندگى این فیلسوف سفرهاى فراوانى است که وى به کشورهاى آن دوران و در جستوجوى دانش و گرد آوردن تجارب و دانستنیها کرده بود.
پدر او اشراف زاده بود که گفته میشود با پادشاه پارس نیز روابطى داشته است. بنا به اظهارات دیوجانس (دیوژن) دموکریتوس مدتى در زمینه نجوم و الهیات تحت تعلیم موبدان پارسی بوده است
دموکریتوس بعد از مرگ پدرش، میراث پدرى خود را به برادرانش بخشید و سهم خود را که از همه کمتر بود به پول نقد دریافت داشت و با آن سفرهاى خود را آغاز کرد. گفته میشود وى نخست به مصر رفت و سپس به بابل و در پایان به پارس سفر کرد. از جمله سفرهاى او رفتن به هندوستان و همنشینى با «فیلسوفان» آن سرزمین بود.
دموکریتوس پس از پنج سال جهانگردى سرانجام به زادگاه خود بازگشت در این هنگام، نه چیزى از ارثیه پدر برایش باقیمانده بود نه وسیله امرار معاشى داشت؛ بههمین سبب برادرش داموسیس در این زمینه به او کمک کرد.
داستانهایى که درباره پایان کار وى و این که از ترس ناتوانی و سالخوردگى به خودکشى دستزده بود باورکردنى نیست . گفته میشود که دموکریتوس در یونان باستان بهعنوان «فیلسوف خندان» معروف بوده، چون بر ارزش شادمانی تاکید میکرده است.
دموکریتوس از شهرت گریزان بود اما بهدلیل آگاهى، دانایى و برترى علمى و عقلى بیشک از احترام و بزرگداشت همشهریانش برخوردار بوده است. دموکریتوس مردى بسیار آگاه و دانشمند بوده و میگویند در شاخههای مختلف علوم تبحر داشته است. از نظر جامعیت و چیرهدستی در شاخههاى گوناگون دانش، وى را میتوان در دوران باستان تنها با ارسطو برابر دانست که البته ارسطو در نوشتههاى خود از وى به نیکى یاد میکند و در رساله «درباره پیدایش و تباهى» معتقد است: «این مرد (دموکریتوس) بهنظر میرسد که درباره همه چیز اندیشیده است.» در مدرسه ارسطو و شاگردان وى، نوشتههاى دموکریتوس مانند دیگر فیلسوفان پیشین فراوان یافت میشده است.
بیشتر فلسفه دموکریتوس در باره اتم است. اتم در زبان یونانی بهمعنای تجزیهناپذیر است. دموکریتوس بهاین نتیجه رسیده بود که ماده را نمیتوان بهصورت نامحدود به ذرات ریزتر تقسیم کرد و پس از تقسیم کردن متوالی ماده به ذرهاى تجزیهناپذیر بهنام اتم خواهد رسید. اتمها در نظر دموکریتوس جاودانی بودند؛ یعنی ازلی و ابدى. دلیل آن هم این است که نههیچ چیز از عدم پدید میآید نهوجود قابل تبدیل بهعدم است به اعتقاد او اتمها با یکدیگر فاصله دارند و حرکت میکنند و فاصله بین اتمها نیز خلا است. او معتقد بود که اجسام ازاتمهاى گوناگونی تشکیل شدهاند که این اتمها باهم پیوند یافتهاند. اگر جسم تجزیه شود این اتمها دوباره از هم جدا خواهند شد و پراکنده میگردند. نظریات ارسطو در باره طبیعت باعث شد که تئورى اتم دموکریتوس تقریباً بهدست فراموشى سپرده شود تا اینکه بالاخره قریب دو هزار سال بعد دوباره همین نظریه توسط شیمیدان انگلیسى جان دالتون دوباره مطرح شد.
او نظامی فلسفی تأسیس کردهاست که تبیینی مادی از جهان طبیعی بهحساب میآید و در این راه البته وی از معلمش لئوسیپوس متأثر است. دموکریتوس اتمگرا معتقد بود، جهان از ذراتی تشکیل شده که هر شیء دیگر شامل این ذرات میشود و این ذرات در فضای تهی بینهایت حرکت میکنند. اتمگرایی وی و پیروانش در بین مکاتب مادی مسلک که برای تبیین جهانی مادی به نظم یا الهیات تکیه نمیکردند از تأثیر گذارترین و معروفترین مکاتب بهشمار میرود. حتی ارسطو که منتقد جدی این مکتب فلسفی بهشمار میرفت، دموکریتوس را بهجهت تاملات ژرف در فلسفه طبیعی تحسین و ستایش میکرد.
بهعقیده او نیروى ماوراطبیعت یا چیزى خارج از طبیعت وجود ندارد. براى دموکریتوس تنها وجودى قابل قبول است که از اتم تشکیل یافته باشد از این روست که او را فیلسوفی کاملا ماتریالیست (ماده گرا) میشناسند. بهنظر او همه چیز در طبیعت مکانیکى و جبرى و تخلفناپذیر است. چون همه چیز از اتم ساخته شده و آن هم فقط از قوانین ذاتى خود پیروى میکند. پس با کشف قوانین طبیعت، انسانها بهراحتی قادر خواهند بود تا آینده را پیشبینی کنند.
بهنظر دموکریتوس تمامى رفتارها و واکنشهاى انسانی هم بهوسیله اتمها قابل توجیه است. مثلا حواس انسان نتیجه برخورد و واکنش اتمهاى بدن او با اتمهاى اجسام دیگر است. براى نمونه، هنگامى جسمى را میبینیم، دیدن ما حاصل برخورد قسمت کمى از اتمهاى جسم با اتمهاى چشم ماست؛ یا لمس اجسام بر اثر تماس اتمهاى پوست با جسم لمس شده است. دموکریتوس روحى جاودانه و غیر مادى را در بشر قبول نداشت به نظر او روح انسان از مادهاى رقیق با اتمهایی صاف گرد تشکیل شده بود که اتمهاى این ماده هنگام مرگ از هم جدا و پراکنده میشوند.
شناخت از دیدگاه دموکریتوس
از نظر دموکریتوس دو جور شناخت وجود دارد یکی شناخت حسی و دیگری شناخت عقلی. البته فقط با شناخت حسی ,معرفت بهدست نمیآید و شناخت حسی بهتنهایی اعتبار ندارد. اما شناخت حسی ابزار یا وسیلهای برای رسیدن به شناخت عقلی است. معرفت حسی میتواند بدون شناخت عقلی دست دهد. اما شناخت عقلی بدون شناخت حسی حاصل نمیشود. بیانی که دموکریتوس ازحواس ارائه میکند بیان مکانیکی است. امپدوکلس میگفت که چیزهایی از اشیاء صادر میشوند و در منافذ چشم نفوذ میکنند و چشم آنها را میبیند. دموکریتوس از نفوذ اتمهای بیرونی در پیکر انسان به «تصاویر» تعبیر میکند. . احساسهای ما صرفاً ذهنی هستند هرچند که معلول چیزهای خارجی یعنی اتمها هستند. از این رو، دموکریتوس هیچ فرقی بین حس و فکر قائل نبوده است. در حوزهی اخلاق دموکریتوس را فیلسوف خندان میدانند. او معتقد بود «ما برای خوشی و سعادت یا خرمی و نشاط، که حالتی نفسانی است، باید تلاش و کوشش کنیم، و نیل به آن نیازمند ارزشیابی و داوری و تشخیص لذات گوناگون است. اصل «تناسب» یا اصل «هماهنگی» باید راهنمای ما باشد. بااستفاده از این اصل ما میتوانیم به آرامش تن، یعنی تندرستی، و آرامش روح، یعنی نشاط و خرمی، نائل شویم.
آثار دموکریتوس
آثار دموکریتوس که در عهد باستان شهرت فراوان یافته بود، به دست ما نرسیده است. تنها دیوژن عنوان چند اثر از آثار او: «درباره آرامش روان»، «درباره طبیعت انسان»، «دوزخها»، «درباه سه نسل»، «علل زمینی هماهنگی و اعداد «را یاد کرده است.
حکومت از دیدگاه دموکریتوس
براى دموکریتوس برترین خیر، نیکبختى فردى و اجتماعى انسانها است و سرچشمه نیکبختی هرکس در درون خود وى نهفته است. این سرچشمه در روح او است. از اندیشههاى درخشان وى مسئله زندگى اجتماعى و سیاسى انسانها و مسئولیت ایشان در برابر آن است. کارهاى اجتماعى را باید از هرچیزى مهمتر دانست و در آنها شرکت کرد. باید در دفاع از آنچه خیر و صلاح همگان در آن است، کوشید. کشورى که بهدرستی اداره شود گنجینهاى است که همه چیز در آن هست و اگر از دست برود همه چیز از کف رفته است. و بهترین شکل حکومت و دولت، حکومت و فرمانروایى دموکراسى است.
مصطفی بلوکی
به اشتراک بگذارید: