مهدی کاکولی
درود! هفته قبل در یکی از گروههای تلگرامیِ مربوط به کتابفروشان متن بلندبالایی نوشتم و آخرش هم اضافه کردم دولت اگر میخواهد کاری برای کتابفروشان بکند همان بهتر که کاری نکند! همزمان دیدم مدیر یکی از ناشران تهران هم در یک مصاحبه مفصل گفته بود: «دخالت دولت در صنعت نشر، بازار را بههم ریخته». آقای محمود صدری با نقل این جمله، آمار جالبی هم داشت: «در ایران حدود ۱۴هزار ناشر داریم اما ایالات متحده آمریکا با داشتن ۳۲۵ میلیون نفر جمعیت، کمتر از ۲هزار انتشارات و انگلستان هم کمتر از ۷۰۰ ناشر دارد.»!
پا به هرجایی میذاره
درواقع عملا هرجا که دولت پا میگذارد و میخواهد اوضاع را بهتر کند تهاش کلی رانتخواری و فساد ایجاد میشود. این همه ناشر برای چه مجوز گرفتهاند؟ علیرضا رئیسدانا، مدیر نشر نگاه میگوید: «در حالحاضر، شاید ۳۰ ناشر جدی در ایران داریم و بقیه به اصطلاح سیاهی لشکرند. ثبتنام هزار ناشر برای دریافت کاغذ، تاسفآوراست.» اینها را بگذارید کنارِ این سخنان محمود آموزگار رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران تا حساب کار دستتان بیاید: «کلیه کاغذهایی که در طول یکسال گذشته به کشور وارد شده، با نرخ ارز ویژه بوده است؛ سال گذشته با نرخ مبادلهای و امسال با دلار ۴۲۰۰تومانی. در این مدت ۲۰۰هزار تُن کاغذ به کشور وارد شده که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اکنون در حال تقسیم کردن سه هزار تُن از آن است. باید پاسخ داده شود که ۹۸درصد کاغذ وارداتی کجا رفته است؟ چه کسانی وارد کرده و چگونه فروختهاند؟»
نمایشگاه کتاب مشهد
خب البته کاغذهایی که حرفش را زدیم به فرض هم که به کتاب تبدیل شده باشند باز هم امیدوار نباشید که کار فرهنگی صورت گرفته باشد. این بخش از گزارش ایبنا را بخوانید: «شاید در میان غرفههای نمایشگاه کتاب مشهد، آزاردهندهترین تصویر، وجود ناشرهایی باشد که به سادگی کتابهای پرفروش ناشران دیگر را با طرحی شبیه به ناشر اصلی چاپ کردهاند و اسم دخترخاله و دخترعمو را به عنوان مترجم روی جلد زدهاند و به دلیل آنکه هزینه کمتری نسبت به ناشر اصلی کردهاند، به راحتی اقدام به فروش کتابها با تخفیفهایی عجیب و غریب میکنند.» راستی بیش از یکمیلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان بُن برای بیستمین نمایشگاه بینالمللی کتاب مشهد تخصیص داده شد. نوش جانشان!
طرحهای تخفیفی
قبلا گفته بودم که کلبه کتاب کلیدر، به طرحهای تخفیفی وزارت ارشاد معترض بود و در دو دوره اخیر هم شرکت نکرد. واقعا گاهی تعجب میکنم از این همه بینظمی و آشفتگی در اوضاع، که یک مسئول، صراحتا حرفی را زده و قولی میدهد و بعد عمل نمیکند. (هرچند میدونم چشم و گوشتون پره!). نیکنام حسینیپور؛ مدیرعامل موسسه خانه کتاب گفته بود و تیتر شده بود که «با تسویه حساب کامل به استقبال طرح پاییزه میرویم.» اما هفته قبل اعلام کرد «مسائل و درگیری مالی و کمبود پول و اعتبار اجازه این کار را نداد.» یعنی به همین راحتی کلاه سر کتابفروشان گذاشتند و زیر حرف خودشان زدند!
تازههای کتاب
خب حالا برای آرامش اعصاب هم که شده برویم و کتابهای تازهی ویترین را مرور کنیم. به ترتیب: نام کتاب/ نویسنده/ مترجم/ ناشر/ قیمت
*کشتن به سبک خانگی/ افسانه احمدی/ نیماژ/ داستان کوتاه/ ۱۰هزارتومان
*هنر رفتار با زنان/ آرتور شوپنهاور/ علی عبداللهی/ مرکز/ ۱۴۵۰۰تومان
*آیلین/ آتوسا مشفق/ گلاره جمشیدی/ چترنگ/ ۲۶۰۰۰تومان
*۲۱درس برای قرن ۲۱ / یووال نوح هراری/ سودابه قیصری/ کتاب پارسه/ ۵۵۰۰۰تومان
*علیه تو اعلان عشق میدهم/ غاده السمان/ عبدالحسین فرزاد/ چشمه/ ۱۰هزارتومان
*خودت را به فنا نده/ گری جان بیشاپ/ حسین گازر/ کوله پشتی/ ۱۵۰۰۰تومان
*سرگذشت رباعیات (درنگی بر رباعیات خیام ترجمهی ادوارد فیتز جرالد)/ مصطفی حسینی/ آگه/ ۱۸هزارتومان
*متافیزیک قدرت (درآمدی بر فلسفه سیاسی اسپینوزا)/ رضا نجفزاده/ ققنوس/ ۳۵هزارتومان
وصال نیشابور (۴)
بخش دیگری از سفرنامه «مسعود خیام» به نیشابور که در حوالی سال ۱۳۷۰ انجام شده (از کتاب «خیام و ترانهها»، نشر نگاه):
اتومبیلی که قرار است تمام روز مرا در نیشابور بگرداند آماده است. کجا؟ از پیش معلوم است. «عمر خیام». دل توی دلم نیست. گیجگاهم میزند. به وعدهگاه میرسم. بهار است اما گلافشان نیست. گلها رفتهاند. دستِ خالی هستم. جز اشک هیچ با خود نیاوردهام. بغض، خودش میآید. سنگ مزار غرق خاک است. اشکها لازم است. سنگ را میبوسم. از او عذر میخواهم. از او عذرها میخواهم. کنار میایستم. بازدیدکننده کم نیست. عدهای جوان هیجده بیست ساله جلو میآیند. یکیشان با زبان فارسی بلند بلند به دوستش میگوید اینو باش و با دستش مزار ابَر رند همه آفاق را نشان میدهد سپس میافزاید یک تریلی میخواد اسم اینو بکشه. جوان دیگری که محجوبتر است میگوید: بیا سر قبرش فاتحه بخوانیم. چشمانش را میبندد و ورد میخواند. فاتحهخوانی مرسوم است. حتا برای عمرخیام.
دیدار در دوزخ
با خواندن یک شعر، کتابنامه این هفته را هم به پایان میرسانیم. همچنان در کانال تلگرامی کلیدر klidar و اینستاگرام instaklidar پیگیر اخبار و تازههای دنیای کتاب باشید. شعر «دیدار در دوزخ» را میخوانیم از کتاب تازهی «عباس صفاری» به نام «پشیمانم کن» که نشر چشمه منتشر کرده است.
هرگز رفیق نیمهراه نبودهام
اما قولی اگر به شما دادهام
فقط تا لب گور
معتبر خواهد بود
قولوقرارهای آدمیزاد
برای یک عمرِ حداکثر
صدوبیستساله است و بس
هیچکس تا ابدالدهر
به هیچ قولی پایبند نخواهد ماند
من نیز گوش شیطان کر
پایم هنوز به دوزخ نرسیده
حسابم را با مردم این دنیا صاف
و هستی ابدالآبادیام را در جهانی دیگر
فارغ از قولوقرار
آغاز خواهم کرد
با پوزش پیشاپیش
از همبستران وفادار
و حوریان دوهفتسالهای
که در حجلههای عطرآگین بهشت
انتظارم را میکشند!
به اشتراک بگذارید: