من که خلاف نکردم دست به غلاف نکردم
دوره قاجار و رواج تصنیف های عامیانه سیاسی ادبیات عامیانه را میتوان آیینه شفاف روان هر قوم و منبع بسیار اصیلی برای یافتن «حقیقت تاریخی» هر ملتی به شمار آورد.البته بایدگفت که بخشی از ادبیات عامیانه، اشعار عامیانه سیاسی می باشد که نمونههایی از آنها را از عهد صفوی به این سو می توانیم درلابلای متون ادبی و کتابها جستجو کنیم. اشعار سیاسی عامیانه در دوره قاجاریه در میان مردم رواج نسبتازیادی پیدا می کند ودر دوره مظفرالدین شاه به اوج خود می رسد ،شاید بتوان یکی ازدلایل اوج این گونه اشعار عامیانه کوچه بازاری را درروحیه ملایم مضفرالدین شاه جستجوکرد.در زیر فقط به نمونه های اندکی ازاین ادبیات وتصنیف های سیاسی عامیانه اشاره می شود:
پس از ترورناصرالدین شاه ، مظفرالدین شاه، با این که شاه جدید به حساب می آمد ودر تبریز به عنوان ولیعد حکمرانی آن منطقه را به عهده داشت،به تهران نمیآمد. او مایل نبود در سالی با عددی نحس (۱۳) یعنی ۱۳۱۳ که یک سیزده دو آتشه هم بود، بر تخت بنشیند. تاخیر موکب همایونی در ورود به تهران، بهانه به دست عدهای داد تا تصنیفی بسازند و صدالبته با ورود شاه و اتفاقات بعدی، مخصوصا گروه فرصتطلبی که از تبریز با او همراه بودند و به «ترک»ها مشهور شده بودند، تصنیفها را پرمایهتر کرد:
تهرون شده چو لؤلؤ
شاه تازه شد و نو
گفتیم که شاه نو مییاد
توی خزون بهار مییاد
گفتیم که آب روون میشه
در خزینه وا میشه
جنسها همه ارزون میشه
بلکه تهرون آباد میشه
ملک ایرون آباد میشه
هر دم صدای نی مییاد
آواز پی در پی مییاد
این شاه خوب پس کی مییاد؟
یه وخ مییاد که وخ باشه
سایه روی درخت باشه
خیابونو جارو کردن
بازار و چراغون کردن
گفتن که امروز شاه مییاد
مظنه که پیشخونش مییاد
وقتی که رفتن سلامش، بخ بخ!
دیدن که آبجی مظفر اومده
…
اما تصنیفی که در همین ارتباط مشکلاتی را به وجود آورد ، تصنیف زیر بود که میگویند دده قدمشاد، مشهورترین دده بزمآرای آن روزگار تهران، خواند و به قول کاساکوفسکی، فرمانده بریگاد قزاق، موجب خلع صدراعظم شد:
آبجی مظفر اومده
برگ چغندر اومده
دور دور دور دور شو ببین
امیر بهادر شو ببین
ظرظرظرظر شو ببین
شازده ناظرشو ببین
چادر و چاقچورش کنین
از شهر بیرونش کنین
آبجی مظفر چرا نون گرونه؟
آبجی مظفر چرا گوشت گرونه؟(۱)
پس ازرواج این تصنیف ،صدراعظم(امین السلطان)معزول شد و به قم رفت و این عزل نیز مایه ترانهای دیگر شد:
چقدر، چقدر خودداری کردم
رعیتتو پاداری کردم
چقدر، چقدر جماوری کردم
ایرونتو نگهداری کردم
چقدر، چقدر پیشبینی کردم
از مال خود پیشکشی کردم
من که خلاف نکردم
دست به غلاف نکردم
حالا منو معزول میکنی؟
منو از خودت دور میکنی؟
من میروم زیارت (۲)
البته درباره جماعتی هم که گرد مظفرالدین شاه را گرفته بودند،ترانه های دیگری هم نقل شده؛ مانند این یکی:
حالا نخوریم
کی بخوریم؟
خوردن نبود
بلعیدن بود(۳)
مردم گاهی در اشعار خود به انتصابهای مظفرالدین شاه هم اعتراض میکردند. مثلا هنگامی که «نیرالدوله» را که قبلا حاکم نیشابور بودوبه حکمرانی تهران انتخاب کرد:
خسروا خبط کردنت تا کی؟
نیرالدوله و حکومت ری؟
یک نشابور او زیادش بود
به به و عجب عجب، هی هی(۴)
مرجع :جستجویی درنسبت اشعارعامیانه و سیاست درعصرقاجار-مهدی میرکیایی با استفاده از منابع زیر:
۱-احمد شاملو، کتاب کوچه، ج ۱، نشر مازیار، صص ۱۹۲ تا ۱۹۴
۲- همان، ص ۱۹۵
۳- مهدی بامداد،شرح حال رجال ایران،ج ۱،نشرزوار، ۱۳۶۶
۴ – ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش سعیدی سیرجانی، انتشارات امیرکبیر
به اشتراک بگذارید: