مهرنوش چمنی
درود بر اهل کتاب. بازهم نوبت مهرنوش چمنی شد تا براتون کتاب معرفی کنه. گرچه در هفتهی کتاب و کتابخوانی خبر چندانی نبود ولی کتابهای خوبی به دست ما رسیده. یک کتاب طنز سیاسی و دو کتاب تازه از شهیار قنبری رو معرفی خواهم کرد و بعد هم سری به دنیای فوتبال می زنم!
چگونه بر جهان حکومت کنیم؟
کتاب “چگونه بر جهان حکومت کنیم؟” تو پرانتز(راهنمای دیکتاتور بلندپرواز) کتابی تازه از نشر مروارید است که شرط میبندم وقتی شروع کنید دیگه نمیتونید بذاریدش زمین. گرچه شناختن «دیکتاتور» چندان هم سخت نیست، اما ممکنه برای خیلیها امکان شناسایی دیکتاتورها نباشه و با خوندن این کتاب تازه بفهمن که چه کلاهی سرشون رفته، اون آدمی که تا الان خودشونو براش میکشتن دیکتاتوری بیش نیست! نه نگران نباشید، قرار نیست خون و خونریزی راه بیفته. این کتاب طنزه و حتی خودآزمایی دیکتاتورسنجی هم داره! توی هر بخش ویژگیها و تواناییهای لازم برای دیکتاتور شدن رو مطرح میکنه و بعد مثالهای تاریخی و مستند(جدی میگم همشون مستند هستن) از رفتارهای مشابه دیکتاتورهای مشهور میاره. خیلی علمی و دقیق میتونید با این کتاب گامبهگام تبدیل به یک دیکتاتور حرفهای بشید و آیندهی درخشانتون رو تضمین کنید. تازه همون اول کار هم یه آزمون ازتون می گیره ببینه اصلا توانایی دیکتاتور شدن رو دارین یا بیخودی وقتتون رو تلف میکنین! برای موقعیتهای بحرانی مثل داشتن رقیب و یا منتقد، راهحلهای فوری و دیکتاتوروار ارائهشده و برای رزومهی پربار راهنمایی میکنه که حکایات و معجزات دوران کودکی جعل کنید تا ملت کف کنن و بگن عجبا و حیرتا که این از کودکی استعداد رهبری رو داشته.
حالا ببینیم برای تصمیمگیری یک دیکتاتور چه پیشنهادی داره:
«معمولاً در نظامهای دموکراتیک، تصمیمات دولتی و حکومتی اندکی گرفته میشود. چرا؟ شیوهی تصمیمگیریهای مهم حکومتی در نظامهای دموکراتیک ازاینقرار است: سیاستمداری یک ایده درخشان دارد. آن را بهصورت لایحه تنظیم میکند. کمیتهای مسئول بررسی آن میشود. اصلاحات لازم انجام میشود. به مجلس میرود. در مجلس به خاطر پارهای ایرادات و مشکلات رد میشود. در همین حین دولت عوض میشود. دولت جدید نظر مساعدی نسبت به آن سیاستمدار یا این لایحه ندارد و آن ایدهی درخشان کلاً دفن میشود. اما در نظام دیکتاتوری این مسائل دستوپا گیر وجود ندارد. ازآنجاکه حرف اول و آخر در تصمیمات مهم متعلق به جناب دیکتاتور است، فقط دو سؤال مطرح است:
آیا این تصمیم دشمنانم را پریشان و ناراحت میکند؟
آیا این تصمیم مرا پولدارتر میکند؟»
شهیار قنبری در ایران
نشر نگاه دو کتاب تازه از «شهیار قنبری» منتشر کرده. کتاب «گفتن برای زیبا شدن» مجموعه اشعار یا به قول خودشون غزلنمایش هست. آقای قنبری در مقدمهی کتاب اینطور توضیح دادن که این کتاب فقط یک دفتر شعر نیست، بلکه فیلم_شعر است. تصاویری که با استفاده از کلمات بر صفحه ی کاغذ جاری شدند. بخشی از یک غزلنمایش رو با هم بخونیم:
شب. لونا پارک. در یک غزلنمای دور.
مرگ از سرسره بالا میرود.
غزلنمای نزدیک تر. صدای شاعر سر میخورد:
-ماه سر بریده را
پنهان کن!
از درختان باغ ملی
بوی نفت می آید.
از دریاها
بوی آهک!
نیمتاج عروسیات
از بیضههای کشتیبان
آویزان!
ماه سر بریده را
پنهان کن.
کتاب بعدی از شهیار قنبری البته ترجمه است. “لیونارد شهیار” ترجمهی ترانه های «لئونارد کوهن» است که بی شک طرفداران خودش رو داره و می تونین در کانال تلگرامی کلیدر بخشی از اون رو بخونین.
قصهی شگفت انگیز مسی!
میرسیم به کتاب زندگی نامهی «رضا پرستش»، که ببخشید «لیونل مسی»! “قصهی شگفت انگیز لئو مسی” به قلم مایکل پارت نوشته شده و توسط نشر گلگشت منتشر شده. در این کتاب از دوران کودکی این بازیکن آرژانتینی آغاز کرده و به طور مختصر سرگذشت اون رو تا رسیدن به شهرت توضیح داده. این کتاب کم حجم و جالب، نثر روان و ساده ای داره و از درون خانواده، سختیها و مشکلات این فوتبالیست رو نشون میده. حتما میدونین که مسی به دلیل کوتاهی قد و با حمایت باشگاه بارسلونا برای مدتی هورمونهای مخصوصی رو تزریق می کرد. بخشی از کتاب روکه به همین موضوع پرداخته بخونیم:
«لئو روی مبل اتاق پذیرایی نشسته و در حال تزریق در پایش بود. ماتیاس و رودریگو با ترس نگاهش میکردند. ماتیاس گفت: فکر نمیکنم جرات این کار رو داشته باشم. رودریگو گفت: تو دیوونهای لئو! لئو لبخندی زد و گفت: راحته، اگر تو هم میخواستی قدت بلندتر شه، حتما این کارو میکردی. رودریگو گفت: من به اندازه کافی قد بلند هستم، تازه از آمپول هم متنفرم!
لئو در حالی که کارش تمام شده بود و وسایل را در کیف کوچکی قرار میداد، نیشخندی زد و گفت: ترسو!»
یک توضیح!
مهدی کاکولی: هفتۀ گذشته، و در گزارش خیام نامه، نام من به عنوان موافق برگزاری نمایشگاه کتاب آمده بود که لازم است توضیح کوتاهی بدهم و آن این که من در مقایسۀ نمایشگاههای بی کیفیتِ تقریبا دهپانزده سالهای که در نیشابور و با حضور تکراری یک باند و گروه خاص برگزار میشد با این نمایشگاه، به رفتار دوگانه مسئولان اعتراض کردم. اما در حالت کلی با برگزاری هیچکدام از نمایشگاههای کتاب موافق نیستم. متاسفانه آشفته بازاری در نشر کشورمان وجود دارد و تا زمانی که سر و سامان پیدا نکند هر نمایشگاه کتاب فرصتی میشود برای عدهای سودجو و کاسب که زیر چتر فرهنگ، مشتی جنس بنجل را به مردم قالب کنند! در همین نمایشگاه اخیر هم کتابهای کپی و تقلبی دیدم که با سوءاستفاده از آرم و لوگوی ناشر اصلی چاپ شده بود. کتابهای کودک بیمحتوا و خوشرنگ و لعاب که به ضرب تخفیفهای بالا دنبال مشتری بودند و دیوانهای شعرِ به ظاهر معتبری که فاقد تصحیح علمی بودند و البته برخی هم برای تزئین دکور اتاقشان میخریدند لابد! مسئولان رده بالا هم یا به فکر سانسور هستند و یا به فکر هیاهو و آمارسازی که بگویند به یُمن وجود پرخیر و برکت ما سرانه مطالعه و تیراژ کتابها بالارفته و کاری به این ندارند که چرا با وجود این همه نمایشگاههای کشوری کتاب، و خبرهای خوبی که از رونق کتابخوانی میدهند کماکان نابسامانیهای فرهنگی در کشور بیداد میکند؟ مگر خودشان تاکید نمیکنند که کتابخوانی و فرهنگ رابطه مستقیم دارند؟ یک جای کار میلنگد. اساسی هم! باقی بقایتان.
به اشتراک بگذارید: