درشماره های پیشین چگونگی پیدایش و سیر تحول دمکراسی در جهان را در نهایت ایجاز و اختصار مرور کردیم ، و اکنون به سوال اصلی در این زمینه بر می گردیم که مفهوم واقعی دمکراسی با حکومت مردم بر مردم که در نقاط مختلف جهان پیاده شده و تاسیسات یا « انستیتوسیون» هائی چون پارلمان یا شوراهای انتخابی تا چه اندازه می تواند به تحقق دمکراسی به معنی و مفهوم واقعی آن کمک کند.
نخست باید این مطلب را باز گو کنیم که فلاسفه و متفکران و دولت مردان جهان درباره معنی و مفهوم واقعی دمکراسی اتفاق نظر ندارند و بسیاری از آنها معنی محدود لغوی آن یعنی حکومت مردم بر مردم را برای تحقق بخشیدن به ایده آل دمکراسی کافی نمی دانند . از نخستین و بزرگترین منتقد دمکراسی یعنی افلاطون که بگذریم ،بسیاری از متفکران بزرگ جهان ، دمکراسی را در مفهوم محدود و مطلق آن یعنی حکومت عدد و حاکمیت اکثریت ،منطقی و عادلانه و عاقلانه نمی دانند . زیرا گذشته از افلاطون که اکثریت را عوام و جاهل و ناصالح برای حکومت می دانست حتی در بسیاری از جوامع پیشرفته هم که اکثریت مردم از امکانات تعلیم و تربیت و دانش و بینش کافی برخوردار بوده اند . در شرایط خاص زمانی تحت تاثیر فشارهای سیاسی و اقتصادی یا هیجانات زود گذر تصمیم نادرستی گرفته و عنان حکومت را به دست کسانی داده اند که با زیر پا نهادن تمام ارزشهای انسانی ، دیوانه وار دست به تخریب سرزمین خود زده اند و برای ملتی که یک بار مرتکب چنین اشتباهی شده نقشی جز یک تماشاچی سرگشته و بی اختیار باقی نمانده است . بهترین شاهد مثال در این مورد روی کار آمدن هیتلر و حزب نازی آلمان بر روی موج احساسات و هیجانات عمومی در سال ۱۹۳۳ و ویرانی و اشغال و تقسیم آلمان در پایان حکومت خودکامه نازی ها است
از متفکران و نویسندگان بزرگی که نظرات آنها درباره آزادی و دمکراسی مورد استناد و احترام است ، «جان لاک «که در قرن هفدهم وعصراعتلای دمکراسی در انگلستان می زیسته و «جان استوارت میل « که از فلاسفه و نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم است ، هر دو درباره حدودی که باید برای حکومت عدد و حاکمیت اکثریت قائل شد ،سخن گفته اند .
جان لاک می گوید : آزادی فرد هرگز به این معنی نیست که فردی بتواند به حقوق و آزادی های افراد دیگر تجاوز کند و یا در آنچه متعلق به خود اوست ، تصرفات و تغییراتی به زیان جامعه به وجود آورد . جان استوارت میل در رساله ی معروف خود زیر عنوان « درباره آزادی « با صراحت بیشتری درباره حدود دمکراسی و آزادیهای فردی سخن رانده و خطرات حکومت اکثریت فارغ از قیود اصول اخلاقی را چنین بیان می کند : «استبداد و ظلم حکومت هایی که ظاهرا طبق موازین دمکراسی و به اتکا آرا اکثریت مردم بر سر کار می آیند . خطرناک تر و زیان بارتراز حکومت های فردی است ،زیرا اگر در حکومتهای فردی و استبدادی راه گریز و ستیزی باشد در استبداد وستم اکثریت بر اقلیت راه ستیز و داد خواهی هم بسته می شود و حکومت عدد جانشین حکومت عدل می گردد «
برای جلوگیری ازچنین عوارضی است که برای استقرار یک حکومت دمکراسی به معنای واقعی حدود و شرایطی در نظر گرفته شده و نویسنده محقق سوسیالیست انگلیسی «ای . اف داربین « در رساله ای زیرعنوان سوسیالیسم دمکراتیک سه شرط اصلی تحقق دمکراسی را چنین بیان می کند :
۱-نخستین و مهمترین شرط تحقق دمکراسی در یک جامعه ،آمادگی و صلاحیت با قابلیت جامعه برای مشارکت در رای گیری آزاد و انتخاب نمایندگان پارلمان یا حکومت مورد نظر خود می باشد
حصول این شرط مستلزم بالا بودن سطح دانش و فرهنگ جامعه و شناخت واقعی آنها از مسائل جامعه می باشد . به همین جهت در جوامعی که دارای فرهنگ عقب مانده یا نرخ بیسوادی بالائی می باشند ،اکثریت کسانی که در انتخابات شرکت می کنند ، آرای خود را نا آگاهانه در اختیار صاحبان زر و زور می گذارند و به فرض آنکه در دادن رای آزاد باشند ،تحت تاثیر تبلیغات قدرت حاکم یا عواملی که امکان تسلط بر وسائل تبلیغاتی را دارند ،قرار می گیرند .
۲-شرط دوم تحقق دمکراسی امکان انتخاب برای مردم بین احزاب و گروه ها ی مختلف و برنامه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آنها است . در کشورهایی که با حکومت یک حزبی اداره می شوند ،ممکن است مردم حق شرکت در انتخابات را داشته باشند و حتی مانند کشور های کمونیستی عملا مجبور به شرکت در انتخابات هم بشوند ، ولی آنها فقط می توانند به کاندیداهای معینی که از طرف حزب یا دولت معرفی می شود رای بدهند و حداکثر آزادی که ممکن است برای آنها قائل شوند انتخاب بین چند کاندیدای یک حزب می باشد .
۳-سومین شرط تحقق دمکراسی که شرط اصلی تداوم دمکراسی است حق مخالفت با حکومت منتخب اکثریت است .اگر احزاب اقلیت در مخالفت با حکومت اکثریت و انتقاد از سیاست ها و برنامه های قدرت حاکم ، آزادی نداشته باشند و مخالفت با حکومت به معنی مخالفت با مصالح و منافع ملی تلقی گردد ، حزب یا حکومتی که یک بار با احراز اکثریت به قدرت رسیده ، با تحدید و تهدید رقیبان خود عملا امکان به قدرت رسیدن آنان را از میان می برد و به نام دمکراسی ، دیکتاتوری پیشه می کند
(محمود طلوعی،خواندنی های تاریخی)
به اشتراک بگذارید: