کارشناس ارشد خبرنگاری و مدرس دانشگاه
تاریخچه ی احزاب(۲)
تاریخ فرانسه همچون تاریخ اغلب دیگر کشورهای اروپای غربی شاهد دو تحول اساسی بوده است: انقلاب ملی و انقلاب صنعتی. انقلاب صنعتی در فرانسه از سویی موجب شکلگیری نزاع میان سرمایه و کار و از سوی دیگر پدید آمدن نزاع نواحی شهری و نواحی روستایی شد. فهم پویاییهای نظام سیاسی و حزبی در فرانسه بدون درک عوامل ساختاری- تاریخی که از بحرانهای اقتصادی و فرهنگی به آن شکل دادهاند، مقدور نیست. شکافهای طبقاتی از یک طرف و شکافهای فرهنگی (مهاجران و قومیتها) از طرف دیگر بر تحولات سریع یک نظام دمکراتیک تأثیرگذار شدهاند و چهره نظام حزبی در فرانسه را شکل دادهاند، بهرغم نیرومندی تاریخی چپگرایی در فرانسه به دلیل فقدان عنصر ذهنی از طرفی و ترس از روی کار آمدن جریانهای راستگرای افراطی از طرف دیگر شاهد تداوم برنامههای راستگرایانه میانه در فرانسه خواهیم بود. نظام چند حزبی و دوقطبی که هم اینک در ساختار سیاسی حزبی این کشور نهادینه شده یکی از پیامدهای نظام انتخاباتی در فرانسه است.
در مجلس ملی فرانسه که پس از انقلاب کبیر تشکیل شده بود، نمایندگان انقلابی و جمهوری خواه که خواستار تغییرات اساسی، بنیادی و سریع در جامعه بودند در سمت چپ رئیس مجلس و نمایندگان محافظه کار طرفدار مقام عالی سلطنت که مخالف تغییرات اساسی در قوانین و مقررات بودند در سمت راست او و نمایندگان میانه رو در وسط مجلس می نشستند. این نشان و بازتابی از سه نوع اندیشه انقلابی رادیکال، محافظه کاری و لیبرالیسم بود. در رهگذر بیش از دو قرن از کاربرد این اصطلاح ها، آنها معنای مختلفی به خود گرفته اند و گروه های مختلفی را تحت پوشش خود قرار داده اند به نحوی که در مواردی به سختی می توان تمایز دقیقی بین چپ، راست و میانه قائل شد..
نمونه کامل راست گرایی را می توان در محافظه کاری دید. همچنین، فاشیست ها نیز با وجود تفاوت در اصول، از جهات عدیده ای جزء راستی های افراطی محسوب می شوند. نمونه گروه های چپ نیز سوسیالیست ها و رادیکالیست ها هستند. کمونیست ها و آنارشیست ها نیز جز چپ های تندرو به حساب می آیند.
بسیاری از لیبرال ها را می توان از گروه های میانه رو به حساب آورد. البته لیبرال ها از جهاتی مانند دفاع از آزادی سیاسی، موافقت با اصلاحات و نفی امتیازات، به چپ و از جهات دیگر، مانند طرفداری از اقتصاد آزاد، کم و بیش همگرا با راست هستند.
در یک چشمانداز کلی، فرانسه دارای ساختار سیاسی و حزبی دست راستی یا دست چپی که جبهه راست و چپ را هدایتکنند، نیست. بلکه هریک از دو طیف راست و چپ به صورت میدان و کانونی برای فعالیت احزاب گوناگون در آمده است و در این راستا سایر احزاب موقعیت و تأثیرگذاری خودشان را به خصوص در زمان حساس انتخابات در ارتباط با این دو قطب اصلی تنظیم میکنند. در این میان یک نیروی اجتماعی مترقی در جامعه فرانسه وجود دارد که از اهمیت بسیار بیشتری نسبت به دیگر کشورهای جهان برخوردار است؛ این نیروی اجتماعی و فرهنگی در واقع روشنفکران را شامل میشود. روشنفکری بهخصوص از سالهای قرن هجدهم و نوزدهم جایگاه ویژهای در جامعه فرانسه داشته و همواره نقش تأثیرگذار خود را ایفا کرده و تأثیرات زیادی نیز در سایر کشورها و فرهنگهای اروپایی بجای گذاشته است. این کانون روشنفکری امروزه نیز در لایههای مختلف سیاسی و اجتماعی فرانسه بهخوبی دیده میشود و انجام بحثهای مختلف در کانونها و رسانههای مختلف و ورود به موضوعات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حزبی، بیانگر این امر است. این گروه به دلیل همراهی با مواضع رادیکال و چپگرایانه و به اصطلاح مترقیانه تمایل بیشتری به نزدیکی با جناحهای چپ- (بهرغم حفظ پارهای فاصلههای انتقادی)- دارند.
گرایشهای حزبی را در فرانسه میتوان به سه شاخه تقسیم کرد: چپ، راست و مرکز. فقط چپها (سوسیالیستها، کمونیستها و سبزها) از این میان در زمره احزاب تودهای هستند و بقیه در زمره احزاب کادر و حرفهای قرار میگیرند. در فرانسه احزاب رسمی و کادر با تشکیلات کوچک و ثابت در کنار احزاب تودهای و نیز گروههای غیرثابت و بدون تشکیلات فعالیت میکنند. همچنین در فرانسه تفکیک میان مسیحیها (یا مذهبیها) از لائیکها با تفکیک بلوک چپ- راست یا لیبرال- سوسیالیست کاملاً یکی نیست ولی امکان آن هست که با توجه به پدیدههای مشترک میان این گروهها، بتوان همبستگی و هم گامی میان آنان پدید آورد.
سندیکاها در فرانسه گرچه بهعنوان حزب مطرح نیستند اما تأثیری قاطع بر نظام حزبی کشور دارند. کنفدراسیون عمومی کار C.G.T با بیش از یک صد سال سابقه دارای گرایشهای تودهای و کمونیستی است و پس از آن کنفدراسیون فرانسوی و دمکراتیک کار (C.F.D.T) با گرایشهای سوسیالیستی و سپس سندیکای نیروی کارگری (F.O) با گرایش اصلاحطلبی قرار دارند. شمار بالای اعضا و حربه اعتصاب به آنها توانایی بالایی برای اثرگذاری در انتخابات میدهد. از این رو بیپایه نیست که سندیکاهای فرانسوی را نیرومندترین سندیکاهای جهان نامیدهاند. دراین میان، بسیار شنیده شده که فرانسه کشور اعتصابات است و بیشترین تعداد اعتصاب در جهان، از سوی گروهها و اصناف مختلف فرانسه با حمایت سندیکاها صورت میگیرد و لذا به طور مرتب شاهد برگزاری این اعتصابات در جامعه فرانسه هستیم. اعتصابات امروزه سنتی روزمره در جامعه فرانسه شده است.
نظام سیاسی فرانسه یک نظام چند حزبی و دو قطبی است. احزاب سیاسی در فرانسه برخلاف انگلستان از انگیزه کافی برای حضور در انتخابات برخوردارند و در دور نخست دلیلی برای ائتلاف با دیگر احزاب نمیبینند. اما در دور دوم چارهای جز هم پیمانی با دیگر احزاب ندارند. به همین سبب، در دور دوم آرایش نیروهای سیاسی بین دوقطب چپ و راست انجام میگیرد. نظام چند حزبی و دوقطبی سالیان درازی است که در این کشور نهادینه شده است.
منابع : انقلاب فرانسه – فیلیس کورزین
تاریخ جهان نو – رابرت روزول پالمر
به اشتراک بگذارید: