دکتر علیم الدوله رئیس بیمارستان شهربانی دوره رضاخان بود واغلب کسانی که مخالف حکومت رضاخانی بودند وباید از بین بروند به وسیله آمپول او جان خود را از دست میدادند و در بین زندانیان معروف بود که هر کس را میخواستند بگویند کشتهاند میگفتند فلانی از درعلیم الدوله خارج شد، یعنی جنازه او را از آن در بردند که اموات را میبردند. وی که به عنوان معالجه به فرمان رضاشاه برخی زندانیان را بیرحمانه نابود می کرد روزی به سراغ ملک الشعرای بهار که زندانی زتدان رضاشاه بود می آید وبه او می گوید که ” این زندان تنگ است وتاریک وشایسته مرد ادیب ودانشمندی چون تو نیست ، بهترآن است که خود را به ناخوشی بزنی وعازم بیمارستان شوی ، در آن جا وضع تو خیلی بهتر خواهد شد” اما بهار که می داندعلیم الدوله در آن بیمارستان کذایی چه بلایی بر سر بیماران می آورد ،این پیشنهاد را نمی پذیرد .
روزی آمد علیم در بر من گفت خود را به ناخوشی میزن
تا به سوی مریضخانه شوی همنشین با می و چغانه شوی
زان که آنجاست در ادارهٔ من نانت آنجاست غرق در روغن
گفتم اهل می و چغانه نیم بنده باب مریضخانه نیم
تن من سالمست و حال درست سکه بر یخ زدی گناه از تست
به اشتراک بگذارید: