محمدطاهر گاراژیان/
من می نه ز بهر تنگ دستی نخورم
یا از غم رسوایی و مستی نخورم
من می ز برای خوش دلی می خوردم
اکنون که تو در دلم نشستی نخورم
کوزه ها در رفت و آمدند.اندیشه ها و مفاهیم مانند دانه ها ی تسبیح در سیال زمان و مکان جا به جا می شود . به دنبال هر سخن ریشه ای در فضا در حرکت است.
کوزه ها برای هرچیزی نظری دارند از بوی زندگی تا عاقبت عاشقی و سر انجام جهان از همه چیز سخن می گویند.
یکی می گوید :راستی کوزه ها در دل شان چه حرف هایی دارند برای گفتن و چه حرف هایی برای نگفتن. ولی قاعدتا کوزه باید پر از می باشد.
_ این می چیست ؟
_ چیزی که وقتی کوزه ای بشکند جاری می شود.
_ و وقتی که شراب درون کوزه در کوی و برزن جاری شد؟
_ حرف و حدیث شروع می شود .
_ کوزه ها همه پر از می اند؟
_ کوزه ها برخی پر ،بعضی خالی و کوزه های خالی پر از خاطره های مستی آفرین اتد .
_ بهترین محتوای کوزه ها چیست ؟
_ آنچه که سرمستشان کند و از اندوه و هراس برهاندشان. جای ترس و مجادله و نزاع را یک حس خوب باید بگیرد . حس خوب همان می است . این می به نسبت افراد فرق می کند هر آنچه که مستی بیافرینید می است .
_ وتو جام منی ،می منی ، باده منی . با تو مستم با تو هستم و نیازی به باده ام نیست .
_ خیلی عاشقانه نخوان محتسب گاه از مستی کوزه ها می ترسد پس مجبور است کوزه هارا بترساند .
_ مستی غایت کوزه هاست . می یک نام است در پشت این نام یک حقیقت نهفته است ، و تازه هر روز که جایگاه ما عوض می شود معنای می و باده هم عوض می شود تا بتوانیم غرض و غایت تازه ای ایجاد کنیم و دل تمام کوزه ها را از آن پر کنم. از نشاطی مستی آفرین. خوانش هر روزه ی ما از می متفاوت است . ولی همیشه یک چیز حاصل می است «مستی » و یکی از آن می ترسد . محتسب که مردم را سربه گریبان می خواهد . می یک استعاره است ، استعاره ای که آن سویش زندگی است .
_ برای دریافت نگفتنی ها از می ، می گوییم.
راز و رمز می همیشه نا گفته می ماند و به قول بزرگی – شاید «بکت» بود چیزی شبیه این بود که :
«چیزی که می خواهیم بگوییم به یک دلیل ساده نا گفته می ماند به دلیلی که نا گفتنی است »
آنگاه ما از می سخن می گوییم به جای همه چیزهای نا گفتنی .
به اشتراک بگذارید: