حسین علاء که از فروردین ۱۳۳۴ پس از استعفای اجباری سپهبد زاهدی تا فروردین ۱۳۳۶ نخستوزیر بود، چون بیشتر روزگار جوانی و عمر خود را در انگلیس و فرانسه گذرانده بود با زد و بندها و به کار بستن نفوذ در کارها چندان آشنایی نداشت. انتخابات دوره نوزدهم مجلس شورای ملی در زمان نخستوزیری او انجام شد. او در کار انتخابات برخلاف بیشتر نخستوزیران جز در دو مورد شخصاً دخالت نکرد و انتخابات زیر نظر وزیر کشور، امیر اسدالله علم، و مأموران بلندپایه آن وزارتخانه انجام میشد و از نفوذ و غرضهای ویژه آنان برکنار نبود.
ایران علاء، یگانه دختر علاء که خانمی تحصیلکرده و متجدد و زباندان و از تربیت اشرافزادگی برخوردار بود چهرهای زیبا و ظریف داشت. او در آغاز تأسیس «اصل چهار ترومن» در تهران نخستین منشی مستر وارن رئیس اصل چهار بود و نیز پیش از ازدواج شاه با دوشیزه ثریا اسفندیاری (ملکه ثریا) کاندیدای همسری شاه بود، در سال اول نخستوزیری علاء با اسکندر فیروز فرزند سرلشکر فیروز و نوه فرمانفرما ازدواج کرد و آیینی نه چندان اشرافی برای جشن عروسی او از سوی علاء برپا شد که بیشتر رجال کشور و بانوانشان در آن جشن شرکت داشتند.
علاء که طبعی بذلهگو داشت پس از عروسی ایران و اسکندر در نامهای برای برادرش دکتر محمد علایی خبر عروسی ایران خانم را با یک ایهام بدینگونه یادآور شد: اسکندر، ایران را با خونریزی تصرف کرد!
این اسکندر اشرافزاده و جوان و کامران و جویای نام و تازه از فرنگ آمده که داماد نخستوزیر هم شده بود، برای آن که خود نیز یک عنوان معتبر اجتماعی داشته باشد، به فکر وکالت مجلس افتاد و به توصیه مادر ایران خانم، فاطمه علاء، همسر علاء به وزیر کشور و فرماندار همدان، به سادگی از صندوق انتخابات دوره نوزدهم مجلس شورای ملی سر درآورد و این چشم روشنی بود که خانم علاء به داماد خود داد. هنگامی که در جلسه مجلس یکی از نمایندگان به او گفت: «شما که خود را از دخالت و اعمال نفوذ در انتخابات دوره نوزدهم برکنار داشتید چرا در انتخابات همدان مداخله نمودید و داماد خود را بر مردم همدان تحمیل کردید؟» علاء در پاسخ گفت: «از بس خانم به من اصرار کرد مجبور شدم» شاعری در همان هنگام این رباعی را گفته بود:
نه هیچ به شهر همدان داشته راه
نه بوده زحال همدانی آگاه
این تازه جوان که از فرنگ آمده است
چون شد که وکیل همدان، شد آگاه!
علاء دریک مورد دیگر هم در انتخابات دوره نوزدهم نفوذ خود را به سود یدالله ابراهیمی نامزد نمایندگی کرمان به کار برد و به سفارش او رقیب سرسخت و بانفوذش دکتر مظفر بقایی از سوی کمیسیون امنیت کرمان به زاهدان تبعید شد.
وقتی در این باره هم به علاء اعتراض کردند گفت: برادر خانم «محسن قراگزلو»از من خواهش کرد، ناچار شدم خواهش او را بپذیرم.
(منبع: دوران ،ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران)
به اشتراک بگذارید: