
دیباچه ای بر کتاب مجموعه اشعار ماشااله دانش فروز به اهتمام مرضیه شاکری دانش فروز شعرپردازی بود از طوفان بیرون جهیده، زخم آزموده، کوچیده از آلام و به شعر پناهیده. اگرچه در زمان زیست فرهنگی اش شعرش دیده نشده و در سایه به حیات ادبی خود ادامه می داد اما او خستگی ناشناسانه به […]
دیباچه ای بر کتاب مجموعه اشعار ماشااله دانش فروز به اهتمام مرضیه شاکری
دانش فروز شعرپردازی بود از طوفان بیرون جهیده، زخم آزموده، کوچیده از آلام و به شعر پناهیده. اگرچه در زمان زیست فرهنگی اش شعرش دیده نشده و در سایه به حیات ادبی خود ادامه می داد اما او خستگی ناشناسانه به راه خودساخته ی خویش می رفت. او پیمایشگر سفر درونی خود بود از خاک تا نامیرایی و از خاکستان تا ادبستان، تلخکامی های نفسگیر بار هستی را در ماراتنی بی توقف و بی وقفه پیگیر و پوینده کوچید. شعری گویشی اگرچه در توان هر شاعری شاید به چشم نخورد اما دقت، تامل، توجه و تمرکز بر فرهنگ عامه و فولکلور سرزمین مادری و احیاگری، روایتگری ، بیانگری و حکایتگری واژگانی که کمتر در نسل های جوان بهره وری می شود و تکاپوی مجدانه ای برای به فراموشی نسپردن آنچه بخش قابل توجهی از فرهنگ نیاکان ما است ، خود به تنهایی کاری کارستان است، قابل ارج گذاری و اهمیت بخشی و قدردانی. هرچند جامعه در زمان زندگی شاعر اثر اورا ننگرد و این باکی نیست و شاعر تنها وظیفه دارد سر در گریبان اندیشه خود فرو برده و راهرو راه های ناهموار خویش باشد تا معبر تازه و گذرگاهی دست نخورده را واگشاید تا روندگان و پویندگان و تشنه جانان ادب و فرهنگ توشه ای برگیرند.
دانش فروز مشاغل متنوعی را هفت خوان وار پشت سرهم نهاد و از هر شکست تجربه ای آموخت این در سیما و پرتره ی اشعارش جایگاه خاصی را به خویش اختصاص داد. مدتی نظامی گری را مشق نمود و آنجا که به بن بستی در زندگی رسید، دامن برچید، بی تردید جرقه ای، بارقه ای، اخگری، شراره ای، آتشی در خرمن اندیشه اش تابید تا اشعارش جوشید و جان گرفت و پیمانه لبریز شد. زمانی را به انجمن های ادبی شهر سرک کشید و چون خود را تنها یافت در خلوت خودخواسته اش عشق را سرکشید و آزمونی شکوهمند یافت .
این کتاب اشعار شاعر گویشی سرای شهر ادب نیشابور است که زودتر از این باید به دست صاحبان اصلی اش مردم می رسید . به هر تقدیر هرآنچه که پیش رو است به هر سو دویدن های خستگی ناشناسانه ی شاعری که آن روزها قدری گمنام می نمود و امروز با نشر اثرش می رود تا در برگی از کتاب تاریخ شعر ابرشهر پهلو گیرد و یادگاری برای آیندگان.
باشد این آثار فانوس راهی گردد در اقیانوس کرانه ناپیدای فرهنگ. ناگفته نماند از یاریگری های عباس کرخی دوست شاعر به خاطر ویراستاری کتاب نهایت امتنان و سپاس را باید داشت که در طلوع این کتاب نقش ایشان قابل ذکر است و فراموش نشود همسر ذوق ورز و وفادارش در این سال ها هماره دغدغه ی زایش و تولد این کتاب را با خویش بر دوش وظیفه شناسی و مهر می کشیدکه امروز تکاپوهایش گل داد و به ثمر نشست. یاد شاعر گویشی سرای نیشابور یادگاری در خاطره ها باد.
- منبع خبر : خیامنامه